۱۳۸۶ بهمن ۲۰, شنبه

شرکت در اتخابات : آری یا نه ؟ 1




به نظر من آنچه که یک «انتخابات »را تبدیل به پدیده تاثیرگذاراجتماعی می کند ، نتایج اجتماعی ، سیاسی ، مدیریتی ای است که از آن انتخابات نصیب مردم می شود . همه کشورهای دارای سابقه دموکراسی، که نظام سیاسی شان بر انتخابات و مجلس قراردارد وبه تبع آن براساس رای و نظر مردم اداره می شوند، دارای سایر مشخصه های جامعه مدنی نیز هستند . از جمله تاثیرگذارترین این مولفه ها یکی آزادی «اندیشه» و «بیان» و( یا به قول یکی از اصلاح طلبان آزادی پس از بیان ) . ودیگری «احزاب» است
احزاب واقعی دارای ساختاری دموکراتیک هستند . آنها برای اداره مملکت و پیشرفت و بهبود جامعه شان دارای برنامه های آشکار و مشخص هستند . و وجود آزادی بیان به آنها امکان انتقاد سیستماتیک ، مداوم وموثر ازحاکمان و بیان نقاط ضعف و نقد اهداف تعیین شده و ارایه برنامه جدید برای رفع کاستی ها و بهروزی جامعه را می دهد و در چنین جامعه ای منافع ملی تعریف شده برمنافع ملی واقعی ملتشان انطباق دارد
مطالب گفته شده به این معناست که مردم وقتی به شرکت یا عدم شرکت در انتخابات فکر می کنند ، مسایل به شکل شفافی در برابرشان است : احزاب با شناسنامه ، اساس نامه و افراد مشخص در جامعه به نقد و بررسی مشکلات به شکل واقعی پرداخته، که نتیجه وجود آزادی بیان و اندیشه است ، و برای آنها راه حل های مشخصی ارایه می دهند و درقبال مسایل مهم پیشروی جامعه موضع خود را مشخص می کنند . این «برنامه» از طرف احزاب رقیب هم مورد بررسی و نقد قرار میگیرد و همین نظارت دایمی احزاب و نهادهای تعیین شده در قانون که موظف به پاسداری از دموکراسی و آزادی اند، میزان تقلب کاندیداها در انتخابات و بیان وعده و وعیدهای دروغین و غیرقابل اجرا رابه کمترین میزان ممکن می رساند
بنابراین در یک کشور دموکرات وتوسعه یافته ،مردم دقیقا می دانند که به چه چیز می خواهند رای دهند . یعنی گزینه ها تا حد بسیار زیادی مشخص و شفاف است و شرکت در انتخابات هم جز انتخاب یکی از برنامه های ارایه شده و پشتیبانی مردم از آن برنامه معنای دیگری ندارد
حال این موارد را با شرایط پیش ، هنگام و پس از انتخابات در ایران مقایسه کنیم
الف : آزادی اندیشه و بیان در ایران وجود ندارد ، پس امکان نقد و گفتگوی واقعی در جامعه ما نیست . به همین دلیل هم هیچ وقت به واقعیت اهداف و عقاید و خواسته های دیگران حتی در زندگی روزمره پی نمی بریم .( شاید تعارف خود نشانی از این پرده پوشی خواسته هایمان باشد) بنابراین مشکلات گریبانگیر جامعه و علل وریشه هایش به درستی و روشنی مشخص نمی شود . جامعه کلافی سردرگم، پراز پیچیدگی های پیچ درپیچ ومبهم است
ب : حزب در کشور ما وجود خارجی ندارد . به دلیل اینکه دموکراسی سیاسی وپلورالیسم فرهنگی وجود ندارد .طبقه حاکم که با خونریزی وکشتار و استفاده از حربه جنگ با عراق توانست همه رقبای شریک در انقلاب 57 را کنار بزند ، به هرگونه حرکت جمعی سیاسی ، صنفی ، اجتماعی و حتی علمی و هنری با عینکی امنیتی نگریسته و هر گونه حرکت جمعی را در نطفه خفه کرده است . پس در ایران اگر هم حزبی وجود دارد ، ساختاری قبیله ای و ریش سفیدانه دارد و فاقد کارکرد های احزاب واقعی بوده و هست
چرا که به جای « برنامه محور » بودن « فرد محور » است، همچون ساختار حکومت .و از آنجا که هرم حزب از قاعده تا نوک ، هیچ کدام نه واقعا اپوزیسیون هستند و نه اجازه بیان نظرات وانتقادات آبکی شان را دارند و باز به دلیل همان ساختار غیر دموکراتیک و منطق درونی شان فاقد برنامه« واقعی » وبلند مدت اریه شده هستند ،انتخابات در کشورمان به پدیده ای پیچیده و بدون کارکرد های مورد انتظار انتخابات واقعی تبدیل شده است
در ادامه مشکلات بالا ، مشکل ساختاری قانون اساسی و نهادهای ناظر بر انتخابات پیش و پس از آن هم وجود دارد
مثلا در سال 76 دولت اصلاحات با پشتوانه کم نظیر 20 میلیون رای بر سر کار آمد با شعارهای تازه و با تاکید برحقوق و آزادی های قانونی ملت . در سال 78 هم مجلس با اکثریت قاطع اصلاح طلبان به کمک دولت آمد . اما هر مصوبه مجلس و طرح ارایه شده دولت(که تازه هر دو جز همین حکومت و به قول خودشان از یک خانواده هستند) که اندکی بوی تحدید قدرت و سلطه همه جانبه جناح حاکم را داشت به وسیله شورای نگهبان و احکام حکومتی ولایت مطلقه فقیه ، اخته شد
این ماجرا مربوط به دوره ای است که اصلاح طلبان از پشتیبانی قاطع مردم ، اکثریت قاطع در مجلس و قدرت اجرایی دولت بهره مند بودند ، نه مثل امروز که به دلیل مواضع شان از 76 تا کنون ، عدم پایبندی به وعده ها و ناکارآمدی واقعی شان به اقلیتی تبدیل شده اند که به قول معروف چوب دو سر ... است
ج : نکته دیگر، توجه ما به مواضع اصلاح طلبان در مقابل رد صلاحیت های گسترده کاندیداهاست
ادامه تاکیدشان بر حضور در انتخابات غیر رقابتی و فرمایشی ( اتخابات انتصابی !!!!) و اعتراضشان بر حقوق تضییع شده اندکی از رد صلاحیت شده ها که هم مسلک و همفکرشان هستند و نه تاکید بر حق شهروندی همه ایرانیان وسابقه و ايدیولوژی مذهبی شان ، همه ، ما را از اینکه بخواهیم به خطا ،ایشان را افرادی آزادی خواه و دموکرات بدانیم پرهیز می دهد . اصلاح طلبان بارها پایبندی خود را به قانون اساسی ، که اصل ولایت مطلقه فقیه اساس و ستون خیمه آن است ، نشان داده اند . به تبع آن ایشان در برابر شورای نگهبان و احکام حکومتی رهبری تسلیم و سرسپرده اند . خط قرمزشان حفظ نظام جمهوری اسلامی است و نه حقوق مردم وآزادی های ملت وگرنه
کدامشان تا به حال به جنایت های دهه 60 اشاره داشته و یا از جنایات جاری نظام تبری جسته اند ؟

هیچ نظری موجود نیست: