۱۳۸۷ فروردین ۲۸, چهارشنبه

راه آینده بسته شد

گویا نیوز
به دنبال شکايت بخش مطبوعات وزارت ارشاد به دادسرای کارکنان دولت، پرونده مجله راه آينده در شعبه ۶ بازپرسی دادسرای کارکنان دولت طرح شد و با احضار سردبير مجله، حکم لغو مجوز مجله به وی ابلاغ شد. آخرين شماره مجله (شماره ۹) ، ويژه نامه روز معلم و کارگر، قرار بود هفته آينده منتشر شود.

۱۳۸۷ فروردین ۲۶, دوشنبه

پايانی بر پايان اصلاح طلبی دوم خردادی، علی افشاری

مقاله نوشته شده توسط علی افشاری که در سایت گویا نیوز منتشر شده خواندنی است ، سری به آن بزنید. اگرچه عنوان انتخابی آن که از متن مقاله است معنایی متفاوت با منظور نویسنده دارد و اصولا از جملات معنا گریز است !!!
به نظرم معنایش « آغاز اصلاح طلبی دوم خردادی » باشد در حالیکه منظورش تاکید بر « پایان اصلاح طلبی دوم خردادی » است .

درآمد نفتي کشور به 8/78 ميليارد دلار رسيد






اعتماد: افزايش بي سابقه قيمت نفت پس از آغاز سال 2008 ميلادي سبب افزايش درآمدهاي نفتي ايران شده است. مدير امور بين الملل شرکت ملي نفت ميزان اين درآمدها را اين گونه عنوان مي کند؛ بر مبناي آمار و محاسبات کنوني، کشور در سال گذشته از محل فروش نفت خام و فرآورده هاي نفتي حدود 8/78 ميليارد دلار کسب درآمد کرده است. حجت الله غنيمي فرد ميانگين قيمت فروش نفت خام ايران در ماه جاري ميلادي را 5/98 دلار براي هر بشکه اعلام مي کند؛ در 13 روز اول ماه آوريل (13 تا 25 فروردين) سال جاري، به طور ميانگين هر بشکه نفت خام ايران به قيمت حدود 5/98 دلار فروش رفته است. غنيمي فرد درباره ميانگين قيمت فروش نفت خام ايران در اسفندماه سال گذشته نيز تصريح مي کند ميزان درآمدهاي نفتي ايران در اسفندماه گذشته حدود 5/89 دلار براي هر بشکه بوده است. وي در گفت وگو با شانا درآمد فروش نفت خام ايران در سال گذشته را حدود 70 ميليارد دلار و درآمد حاصل از فروش فرآورده هاي نفتي را 8/8 ميليارد دلار اعلام کرد. همچنين به گزارش فارس، در سال 85 مجموع درآمدهاي نفتي کشور از محل فروش نفت خام و فرآورده نفتي، 60 ميليارد دلار بوده است. کل درآمد کشور از محل صادرات نفت خام در سال 85 حدود 15/51 ميليارد دلار بوده است. بر اين اساس مجموع درآمدهاي ناشي از فروش و صادرات نفت خام و فرآورده در سال 85 حدود 60 ميليارد دلار مي شود. بنابر اين گزارش در سال 85 کشور از محل فروش فرآورده هاي نفتي حدود 7/8 ميليارد دلار کسب درآمد کرده است. اين گزارش حاکي است؛ بر اساس گزارش مشترک بانک مرکزي و شرکت ملي نفت ايران، درآمد صادرات نفت خام، فرآورده هاي نفتي و ميعانات گازي کشور در سال 84 نيز بيش از 45 ميليارد و 615 ميليون دلار بوده است. درآمد نفتي کشور در سال گذشته در مقايسه با سال 85 رشدي حدود 31 درصد را نشان مي دهد.

۱۳۸۷ فروردین ۲۵, یکشنبه

احمد زیرک زاده

فکر مبکنم مقاله زیر را از سایت گویا گرفته باشم . نویسنده محترمش را هم فراموش کردم.
مهندس احمد زيرک زاده در روز ۱۵ اسفند ۱۲۸۶ (۵ مارس ۱۹۰۸) در تهران به دنيا آمد. او تحصيلات دوره ابتدائی خود را در مدرسه مبارکه بختياری شهر کرد و دوره دبيرستان خود را در اصفهان آغاز کرد و سال آخر دبيرستان را در مدسه دارالفنون تهران به پايان رساند. وی درمهرماه ۱۳۰۵ برای تحصيل به فرانسه رفت و دوره سه ساله رياصيات عاليه دانشگاه پلی تکنيک پاريس را به پايان رساند. ارزش تحصيلات وی در رشته مهندسی ماشين معادل با دکترا شناخته شد. او هنگامی که ۱۵ ساله بود به حزب ايران پيوست و بعدها يکی از پايه گذاران حزب ايران و رهبران نهضت ملی شد و در ايجاد جبهه ملی و پشتيبانی از حکومت دکتر محمد مصدق شرکت داشت. وی در سال ۱۳۳۰ در کابينه دکتر مصدق معاون کل وزارت اقتصاد گرديد و در تاريخ چهارم اسفند همان سال به نمايندگی دوره هفدهم مجلس شورای ملی انتخاب گرديد. مهندس احمد زيرک زاده در ۳ شهريور ۱۳۷۲ در گذشت. آنچه در زير ميآيد از کتاب خاطرات اوست که تحت عنوان "پرسش های بی پاسخ در سالهای استثنائی" به کوشش دکتر ابوالحسن ضياظريفی و دکتر خسرو سعيدی توسط انتشارات نيلوفر به چاپ رسيده است.
کتاب خاطرات مهندس زيرک زاده معرف تاريخ و فلسفه نهضت ملی است. او از تکان های شديدی که نهضت مشروطيت به فرهنگ و زندگی مردم ايران داده بود آغاز می کند و مينويسد: "حرکت به اندازه ای شديد بود که امواج ضعيف و فرسوده آن باز هم سال ها بعد از خاموشی هسته مرکزی هنوز صدها کيومتر دورتر از مرکز جنبش، اثرات تکان دهنده و تحول انگيزی دارد"(ص ۳۰). "نه تنها من بلکه هر بچه ايرانی به مجردی که حرف زدن ياد می گرفت با اسم باقرخان و ستارخان آشنا می شد. اولين درسی که در مدرسه به او می دادند شرح انجمنها، کميته ها، قرائت خانه ها و کتابخانه هائی بود که با خون دل مردم ايران تهيه می گرديد و مبارزات و اقدامات رجل و سرداران مشروطيت سرلوحه تمام کتابهای درسی مدارس بود"(ص ۳۱).
مهندس زيرک زاده، متفکر دوران جنبش ملی کردن صنعت نفت است. مطالعه کتاب او انسان را در افکار دموکراتيک، عدالت خواهانه، بشر دوستانه و ميهن پرستانه يک مبارز ملی در جنبش ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق فرو ميبرد. وی با دقت به ترسيم نظرگاه ها، افکار و سياست های مليون در اين جنبش و فعاليت های سياسی مبارزين ملی پس از کودتای ۲۸ مرداد ميپردازد. کتاب ارزنده و آموزنده او انسان را با استدلالاتی از ديد يک فعال سياسی ملی، تشکيلاتی و حزبی آشنا ميکند. او از اين ديد به تحليل نقاط قدرت و ضعف های جنبش ملی می پردازد و در پرتو بر رسی های خود تحولات عمده آن دوران را قابل درک و توضيح می کند.
مهم ترين و برجسته ترين بخش کتاب خاطرات مهندس زيرک زاده به نظر صاحب اين قلم بحث وی در باره دموکراسی و تحزب است. او در فصل نهم اين کتاب تحت عنوان "دموکراسی بدون حزب همان استبداد است" می نويسد:
"آنچه رژيم استبدادی را از رژيم دموکراتيک متمايز ميسازد، «وضعيت» قدرت قوه مجريه است. در حکومت استبدادی قوه مجريه قدرت را متعلق به خود می داند (حتی در بعضی موارد ملت را متعلق به خود می داند) و آن را صرف انجام تمايلات، آرزوها و منافع خود می نمايد. در حکومت دموکراسی قدرت متعلق به ملت است، از ملت برخاسته و با اراده ملت در اختيار قوه مجريه گذارده شده تا صرف انجام تمايلات، آرزوها و منافع ملت گردد"(ص ۳۷۷).
"اگر رژيم دموکراتيک است، يعنی اگر قدرت متعلق به ملت بوده و خود ملت آن را در اختيار قوه مجريه گذارده است طبيعی ترين وسيله همان مراقبت دائم ملت است. آن که قدرت می بخشد اگر می خواهد مطابق منافعش عمل شود بايد خود مراقب باشد. حکومت دموکراتيک به معنای حقيقی فقط در بين ملتهائی حکمفرماست که قوه مجريه را دائما تحت کنترل و مراقبت خود دارند. آنجا که چنين مراقبتی نيست، آنجا حکومت دموکراتيک نمی تواند وجود داشته باشد ... اگر عمل مراقبت از طرف ملت انجام نگيرد، مجلس به طرف قطب جذاب کشيده ميشود و بزودی خود يکی از ابزار استبداد قوه مجريه ميگردد... مراقبت دائمی افراد ملت فقط از راه حزب ميسر است ... حزب است که تشکيلات دائم آن در گوشه و کنار مملکت هميشه مشغول کار است و مردم در حوزه های حزبی مراقبت دائمی خود را عملی می سازند و از راه سلسله مراتب اين مراقبت به مجلس کشيده شده و در آنجا عمل ميکند. دموکراسی بدون حزب يک اسکلت بی جان است و اگر به وضع مملکت خود ما توجه نمائيد، می فهميد چرا تمام ظواهر و تشکيلات دموکراتيک موجود است جز آنچه که به دموکراسی حقيقت می بخشد. ... آن که دموکراسی می خواهد بايد رنج تشکل و تحزب را قبول کند"(ص ۳۷۸).
مهندس زيرک زاده سپس به بررسی مشکلات تحزب می پردازد. به نظر او اين مشکلات عبارتند از:
۱ – قهرمان پرستی. به نظر او اين فکر قديمی که از تاريخ چند هزارساله بشر سرچشمه ميگيرد در مغز عده زيادی از مردم جهان رسوخ کرده است و حتی گاهی بدون آنکه وجدان خود آگاه متوجه باشد از آن پيروی ميشود. اهميت فرد باقدرت نابغه را عده ای از مردم بالاتر از هر چيز می دانند. ... عده ای خود را برتر از ديگران می دانند و قهرمان نجات دهنده تصور می کنند و بنابراين يا به حزب معتقد نيستند يا حزب را آلت بی اراده انجام نظريات خود می دانند. در هر دو صورت قادر به فعاليت حزبی نميباشند ... عده ای هم که خود داعيه قهرمانی نداشته و خود را بالاتر از ديگران نميشناسند باز هم به همين مرض قهرمان پرستی از فعاليت حزبی باز خواهند ماند. چه اينان قدرت و همه چيز را از رهبر و قوه مجريه حزب می خواهند. ... بزودی رهبران و سران حزب را که مسلما نميتوانند آن طوری که آنها می خواهند باشند، نالايق و ناتوان دانسته و حزب را ترک می کنند و به صفوف مردم غير حزبی می پيوندند".
۲ – عدم اعتماد به ديگران، "... اعتماد به ديگران شرط لازم برای تجمع و اتحاد آدميان است. متاسفانه نه ميتوان به همه کس اعتماد کرد و نه هر فردی قادر است به ديگران اعتماد کند. ... در هر جمعيتی مردمانی حيله گر، بی وفا و ناپايدار وجود دارند. هر گله ای بز دارد. بی وفائی، ناپايداری، ريا و حيله ديگران فقط مانع تجمع کسانی است که يا ضعيف هستند و يا در نتيجه تنها زيستن و با ديگران معاشرت نکردن به قدرت خود واقف نميباشند. فوايد اتحاد به اندازه ای است که هر انسان عاقلی خطر ناپايداری و حتی خيانت چند نفر را بايد تحمل کند"(ص ۳۷۸). مهندس زيرک زاده در اينجا معيارهائی برای رفتار با آنهائی که بی اعتقادی خود به فعاليت تشکيلاتی يا اصول حزب نشان داده اند ارائه نمی دهد.
۳ – قريحه سياسی، زيرک زاده شرکت در حزب را منوط به داشتن قريحه سياسی ميداند و مينويسد: "يکی از بزرگترين مشکلات در راه دموکراسی همين عدم درک ارتباط مسائل اجتماعی با زندگی افراد است. مردمی که رابطه ای جز رعيت و اربابی، نوکری و مالک الرقابی نمی شناسند توجهی به قوانين و تشکيلات ندارند. اينان وضع خود را طبيعی ميدانند و معتقد هستند که سرنوشت، بخت و طالع و يا قدرتهای آسمانی وضعشان را تعيين کرده است. به عقيده آنها آدم ضعيف را يارای تغييير سرنوشت نيست. ... کسانی که عضو حزب ميشوند دارای قريحه سياسی هستند. اگر تعداد اين قبيل افراد در مملکتی کم باشد، خواهی نخواهی ايجاد احزاب قوی و نيرومند مشکل خواهد بود. سالها فعاليت لازم است تا حزبی نيرومند ايجاد گردد. اختلاف دموکرات های حقيقی با ديگران در اينجاست که با علم به اين مشکلات در پايه گذاری حزب می کوشند"(ص ۳۷۸).
"هيچ دولتی بدون در دست داشتن نيروهای انتظامی نميتواند دوام داشته باشد. چه آنها که نيروی انتظامی را در اختيار دارند بنا بر طبيعت انسانی خود بجای اطاعت از دولت می کوشند خود دولت شوند ... نيروهای انتظامی وقتی در اختيار دولت باقی می مانند که دولت خارج از آنها نيروئی از خود داشته باشد، مانند حمايت مردم که در احزاب مستقل متشکل می باشند. دولت دکتر مصدق فاقد چنين نيروئی بود. دکتر مصدق متکی به مردم بود و کسی نميتواند منکر شود که اکثريت مردم ايران حاضر برای دفاع از دولت او بودند. ولی احساسات پرشور يک توده عظيم از مردم بدون تشکيلات و بدون يک استخوان بندی محکم، نيروئی موثر و قابل اطمينان نيست. نيروئی است که فقط در دنبال يک هيجان بزرگ به جوش و خروش می آيد ولی چون هيجان تمام شد به آرامش بر می گردد. به سطح آب در يک درياچه وسيع می ماند که فقط در موقع وزيدن بادهای شديد، امواج بزرگ و توفانهای عظيم بر پا می کند و چون باد متوقف شد آب سطح آرام خود را دوباره باز می گيرد".
"احساسات مردم وقتی ميتواند يک نيروی موثر باشد که به وسيله احزاب تشکل يافته، افراد در يک چارچوب محکم مرامی به هم پيوسته و حرکتشان در يک زمان و با هم انجام بگيرد و به واسطه تبليغات هيجانها دوام پيدا کند. جبهه ملی که پايگاه اصلی دکتر مصدق شناخته می شد فاقد تشکيلات حزبی بود و در يک قالب معين جای نداشت. احزاب ملی که اعضای رسمی اين جبهه بودند نيروی قابل ملاحظه ای در اختيار نداشتند. در ايران ما گذشته از نقايصی که در حزب ها بود (کمی تحربه، جاه طلبی و گاهی فساد) همواره يک نوع بدبينی «مزمن» نسبت به حزب وجود دارد که بيشتر از خوی تک روی و پرورش خودمحوری ما ايرانيان سرچشمه می گيرد. اين بدبينی تا به امروز مانع شده است که حزب بزرگی برای مدت طولانی به وجود آيد. روزی از آقای دکتر مصدق پرسيدم: چرا به تشکيل حزب اقدامی نمی کنيد؟ جواب دادند که حزب در ايران بی فايده است، چه اگر کوچک باشد کاری از او ساخته نيست و اگر بزرگ باشد اسباب دست خارجی خواهد بود".
"دکتر مصدق در طول عمر سياسی خود حزبهای زيادی ديده و شاهد پيشرفت و شکست آنها بوده است، از اين جهت به حزب بدبين بود و از حزب سازی احتراز می کرد و نمی خواست منتسب به حزبی شناخته شود. به مجردی که نخست وزير شد از شرکت در جلسات جبهه ملی خود داری کرد. به عقيده من، اگر اين مردم هستند که صاحب اين سرزمين بوده و خود را حاکم بر آن می دانند، اگر خواهان حکومت ملی هستند، بايد نيروی لازم را در اختيار دولتشان بگذارند. نيروی مردم در اتحاد آنهاست و اتحاد مردم برای اينکه موثر و بادوام باشد بايد به صورت حزب متجلی گردد. صحيح است که ما تجربيات تلخی از حزب داريم ولی چون راهی جز حزب برای عملی و با دوام کردن حکومت ملی وجود ندارد بنابراين بايد در اين راه همچنان قدم برداريم و اگر از هزار حزب نتيجه بد ديديم باز هم برای بار هزار و يکم حزب تشکيل دهيم"(ص ۳۳۸).

۱۳۸۷ فروردین ۲۲, پنجشنبه

۱۳۸۷ فروردین ۱۹, دوشنبه

« اگر آدمیت به این بی دمی است / دمی کو که من عارم از آدمی است » میرزاده عشقی
بهره کشی جنسی از کودکان هم از آن موضوعاتی است که هرآنچه به عنوان ارزش های هزاره سوم باعث افتخار بشر است را مردود می کند . واقعا در کجا ایستاده ایم ؟؟

لغو امتیاز چهار نشریه دیگر در ایران

رادیو زمانه
هیأت نظارت بر مطبوعات وزارت ارشاد مجوز چهار نشریه دیگر را لغو کرد تا تعداد نشریاتی که از سوی این هیأت در یک‌سال اخیر لغو مجوز شده‌‌اند، به ۱۸ نشریه برسد.
به‌گزارش خبرگزاری فارس، مهم‌ترین علت اصلی لغو مجوز نشریات «صبح ورزش»، «ایمن گستر»، «گزیده پژوهش‌های جهان» و «لاله»، «انتشار نامنظم» اعلام شده است.
پیش‌تر روزنامه‌ها و نشریاتی همچون: شرق، هم‌میهن، آریا، زنان، مدرسه، دنیای تصویر، هفت، بازنگری، تلاش، صبح زندگی، به سوی افتخار، ندای ایران، شوکا و هاوار از سوی هیأت نظارت بر مطبوعات لغو مجوز شده بودند.
---
تعطیلی نشریات را به محضر مبارک ولی عصر ( عج ) و نایب برحقش تبریک گفته ونابودی هر چیز نوشتنی و خواندنی ، خصوصا آنچه به قوه زایده تفکر مربوط است را از خداوند منان خواستاریم . آمین یا رب العالمین . اینترنت را فراموش کرده بودم . اینترنت را هم به همچنین .

۱۳۸۷ فروردین ۱۶, جمعه


آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی

دست خود زجان شستم از برای آزادی

شيخ از آن کند اصرار بر خرابی احرار

چون بقای خود بيند در فنای آزادی

فرّخی زجان و دل می کند در اين محفل

دل نثار استقلال، جان فدای آزادی

«فرّخی يزدی»

اصطلاحات میان تهی


از دیگر بدی های اصلاح طلبان وطنی ، یکی هم اینست که اصطلاح « اصلاح طلبی » را چنان برای خودشان ، در ذهن بیشتر مردم ، مصادره کرده اند که به محض اینکه بخواهی این « افراد » را از حوزه عمل و اندیشه سیاسی ات کنار بگذاری ، متهم می شوی به اینکه طرفدار روش های خشونت آمیزی ، به دنبال انقلاب هستی ... و هزار استدلال تکراری در نفی خشونت و تکرار تجربه انقلاب.

ولی فکر نمی کنم تصور کردن اینکه اصلاح طلب بودن به معنی یاران خاتمی و کروبی بودن نیست ، چندان مشکل باشد. اصلاح طلب بودن به معنی شرکت در هر مراسمی به اسم انتخابات با هر شرایطی نیست و غیر از خاتمی و کروبی و ... اصلاح طلبان دیگری هم وجود دارند که خواهان اصلاحات بنیادی و زیربنایی هستند ، ولی نه باروش های انقلابی و دفعی .( که مشکل فقط حکومت نیست که فرهنگ حاکم است . خود « ما » نیز تقصیرمان کم از حکومتیان نیست .)

این ،هم از نتایج روش های جدیدی است که در این چند ساله ، ج.ا. برگزیده است که برخلاف سالهای پیشین که نفی و زدودن آثار هرآنچه که در خلاف منافع و ایدئولوژی حاکم بود ، روش جدید در پی مصادره و تهی کردن آن از هرمعنای موثر است . مثلا در گذشته بیشتر هنرمندان و پژوهندگان ( خصوصا در حوزه علوم انسانی ) جاسوس و ضد انقلاب بودند و درحاشیه اگر اسمی از ایشان بود امثال اسلامی ها با « چراغ » به دنبال « هویت » ایشان بودند. اما استراتژی عوض شد : تا آنجا که بتوانند طرف را در برنامه های مختلف از همه ابعاد غیر ولایی اش سانسور می کنند و شیر بی یال و دم و اشکمی را به مردم معرفی می کنند .(یاد نشست فرزندان چه گوارا در دانشگاه تهران افتادم که در آن مجری برنامه « چه » را فقط بسیجی و پیرو خط امام معرفی نکرد که با واکنش دختر چه مواجه شد و سر وته قضیه را هم آوردند .) و هم از عدم تفکر و آسان پذیری ملت شریف .

ج.ا با مفاهیم و اصطلاحات سیاسی - اجتماعی هم چنین می کند : انتخابات یعنی مشت محکم بر دهان آمریکا ، نتیجه اش اهمیتی ندارد.

اصلاح طلب یعنی یاران خاتمی و لاغیر ( کبریت بی خطر ) . انقلابی یعنی حزب اللهی ، بسیجی ، چرک و بی هویت. جمهوری و مجلس و دموکراسی ... هم از این قرارند و« ژاپن اسلامی » که به وسیله فیلسوف ولایت اندیش پارلمان ساخته شد.( البته این آخری فقط از جهت زیبایی شناسی اصطلاح آورده شده است)

۱۳۸۷ فروردین ۱۳, سه‌شنبه

به به از این مملکت خر تو خر



علی دایی: می باختیم چون یک دعانویس مامورشده بود تیم ما را طلسم کند

نواندیش: سرمربی تیم ملی و تیم سایپا در گفتگویی شایعات مندرج در رسانه ها مبنی بر باطل شدن طلسم شدن تیم سایپا و آغاز بردهای این تیم را در سال 1386 تایید کرد.
به گزارش "نواندیش" علی دایی در گفتگو با ویژه نامه نوروزی روزنامه ایران درپاسخ به سوالی در خصوص جادو شدن تیم سایپا توسط یک جادوگر گفته است : اين عين واقعيت بود. يك روز تلفن همراهم را روشن كردم و ديدم از يك خط اعتبارى تاليا برايم پيام كوتاهى فرستاده شده. بيشتر اوقات اين جور پيام هاى ناشناس را پاك مى كنم وسوسه شدم كه اين يكى را بخوانم. ديدم نوشته پسر يك رمال و دعانويس است كه به حج و زيارت خانه خدا مى رود، نوشته بود كه حلاليت بگيرد. گفته بود پدرش دعانويس است كه از طرف يك نفر مأمور شده تا تيم ما را طلسم كند. حلاليت خواست چون مى گفت نان اين پدر را خورده! ما خيلى دنبال فرستنده گشتيم.‎ تمام آن نوشته ها عين واقعيت بود.
علی دایی در پاسخ به این سوال که "چه كسى سفارش اين جادو را مى داد؟" افزوده است: مى دانم، ولى نپرسيد! اين يكى را نمى گويم. به هر حال تيم ما به آسيا رفته بود. مربيان زيادى براى مربيگرى سايپا دندان تيز مى كردند. ما به خيلى چيزها اعتقاد داريم ولى قرآن براى همه ما سند است. در همين قرآن آمده كه از سحر و جادو بترسيد. همان كسى كه پيامك فرستاد گفت در بازى بعد چه اتفاقى مى افتد. جلوى پگاه همه چيز مو به مو اجرا شد. ما باختيم.‎چون بايد شكست مى خورديم!
سرمربی تیم سایپا در پاسخ به این سوال که "چطور باطلش كرديد؟" گفت : با دعا، با توسل و سپس در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر "و البته در محضر و با كمك دعاى خير آيت الله العظمى بهجت. " ادامه داد : ايشان اصلاً مرا نمى شناخت. يك بار رفتم دفتر ايشان و حاضرم زندگى ام را فدايش كنم. من فقط ۳۰ ثانيه روبروى آيت الله العظمى بهجت نشستم. سرشان را بلند كردند، چند توصيه كوتاه كردند و در آخر هم گفتند تو آدمى هستى كه زياد در چشم مردم قرار مى گيرى. بعد پشت سر ايشان نماز خواندم. هر زمان به ياد آن نماز آيت الله العظمى بهجت مى افتم مو به تنم راست مى شود.
سرمربی تیم ملی همچنین در این گفتگوی نوروزی درجواب خبرنگار ایران که پرسیده بود "روى نيمكت هم ذكر مى گوييد. " اذعان کرده است: صلوات مى فرستم.
---
شما فکر می کنید امیدی هست ؟!