۱۳۸۶ اسفند ۹, پنجشنبه

احمدی نژاد: ایران قدرت اول جهان است

عکس زیر بر دیواری در لندن نقش شده
با تشکراز دنیا

محمود احمدی نژاد، رييس جمهوری اسلامی روز پنجشنبه، نهم اسفند گفت که اکنون همه فهميده‌ اند ايران تبديل به «قدرت اول جهان» شده است.

به گزارش واحد مرکزی خبر، رييس جمهوری اسلامی بدون نام بردن از فرد یا گروه خاصی گفت: « بعضی از آدم ها که جنس شان از جنس همان دشمنان است، سعی می کنند حرف های آنها را در داخل ترجمه و خط آنها را پياده کنند و دشمن را بزرگ جلوه دهند.»
محمود احمدی نژاد اظهار داشت: به باور او «کاروان جهان به منزل های آخر خود نزديک می شود» و افزود: «امروز همه دنيا ملتهب و در تکاپو و تحول است و در آستانه تغيير و تحول بزرگ است.»
وی که در هشتمين کنگره سرداران شهيد سخنرانی می کرد، خطاب به حاضران گفت: « نمی دانيد با دل های ملت ها چه کرده ايد امروز هر جا می رويم با هر کسی و با هر قشری در کشورهای مختلف صحبت می کنيم انگار در تهران و ايران است.»
در همین زمینه مقاله آقای تاج زاده در سایت امروز خالی از لطف نیست ، بخوانید :
اعتماد:هنگامي كه رييس مجلس هفتم از خوشحالي ايرانيان از تصويب طرح " تثبيت قيمت ها " در اولين سال تشكيل مجلس هفتم خبرمي داد و مي گفت " وقتي مردم در خيابان از كنار من رد مي شوند ،‌اتومبيل خود را به اتومبيل من نزديك و از مجلس هفتم به خاطر متوقف كردن گراني تشكر مي كنند . ... مردم آنقدر خوشحال شده اند كه وقتي در هر محفلي و مجلسي كه من در آن حضور پيدا مي كنم ، خودشان را به من مي رسانند تااز مصوبه مجلس تشكر كنند ونسبت به پول توجيبي خود احساس امنيت مي كنند " ، از شادي در پوست خود نمي گنجيد وعملكرد اصولگراها را چنان موفق ارزيابي مي كرد كه لازم مي ديد به دولت اصلاحات درس اقتصاد دهد ؛ " پيام مجلس به دولت [ خاتمي ] با ارائه اين طرح آن است كه افزايش قيمت ها راه حل مشكلات اقتصادي و جبران كسري بودجه نيست و دولت به دنبال راه هاي ديگر باشد" ( ايلنا ،‌6/10/83) . آقاي حداد عادل ضمن ابراز همدردي با ايرانيان عليه گران شدن كالاها در زمان آقاي خاتمي چنين داد سخن مي داد :" مردم سالهاست در ابتداي هر سال با گران شدن ناگهاني انواع كالاها مواجه مي شوند و زماني كه قيمت ها اعلام مي شود ، عملاً همه مردم و بويژه كارمندان عزا مي گيرند " . وي نتيجه تحقيقات مجلس هفتم را دربارۀ گران شدن بنزين چنين بيان كرد : " سالهاست به بهانه صرفه جويي در مصرف سوخت قيمت بنزين افزايش مي يابد اما هيچ تأثيري در صرفه جويي و مصرف سوخت نداشته است و معلوم مي شود كه اين قضيه اصلاً پايه و اساس درستي نداشته است " ( ايلنا ،‌6/10/83) . خشنودي ناشي از تصويب طرح تثبيت قيمت ها در مجلس هفتم منحصر به رئيس مجلس هفتم نبود . آقاي احمد توكلي نيز با افتخار اعلام مي كرد : " طرح تثبيت قيمت ها از درخشان ترين نقاط فعاليت مجلس هفتم است . چه اشكالي دارد كه مجلس كاري كند كه مردم نسبت به نظام اميدوار شوند " (ايلنا، 8/10/83) . همچنين آقاي پيش بين راه يافته جيرفت از اينكه" مجلس هفتم طرح هاي جهاني چون تثبيت قيمت ها را در كارنامه خود دارد " ( ايلنا، 7/3/84) ، به خود مي باليد و آقاي احمدي راه يافته ديگر مجلس هفتم نيزادعا مي كرد : " مخالفت با طرح تثبيت قيمت ها هيچ مبناي علمي ندارد " ( ايلنا 4/10/84) . حتي آقاي مصباحي مقدم براين باور بودكه ، "مجلس طرح هاي مختلف را با كار كارشناسي دقيق و درراستاي بهبود اوضاع اقتصادي جامعه ارائه مي دهد و هيچ يك از طرح هاي تثبيت قيمت ها و كاهش نرخ سود بانكي سياسي نيست ، بلكه اقدامات آقايان [اصلاح طلبان] سياسي است كه براي ذهنيت عامه مردم بحران آفريني مي كنند ... . اين طرح [ تثبيت قيمتها ] به هيچ عنوان منحصر به يك سال نيست و در سالهاي آينده هم ادامه مي يابد .اين طرح دلهره خريد مردم را به آرامش امكان خريد مبدل كرد" ( ايلنا،5/10/83) . با پيروزي آقاي احمدي نژاد در انتخابات رياست جمهوري نهم در نيمه اول سال 84 شادي اصولگراها كامل شد . پوسترهاي تبليغاتي " آبادگران ايران اسلامي "حزب حامي آقاي احمدي نژاد با اين دو شعار مزين شده بود كه در صورت انتخاب وي ،‌ "پول نفت بايد سر سفره هاي مردم ديده شود" و " حداكثر رفاه و نشاط براي همه مردم ايران " . تيتر كيهان نيز به نقل از آقاي احمدي نژاد چنين بود كه ، " پول نفت سر سفره هاي مردم " . مسأله دولت از نظر نامزد اصولگراي رياست جمهوري نهم سر و وضع جوانان و كلاه و چكمه زنان نبود ، ‌مبارزه با مفاسد و مافياي اقتصادي و عدالت گستري بود . در نيمه دوم سال 84 و با آغاز به كار دولت نهم تبليغات اصولگراها مبني بر اينكه قيمت كالاهايي همچون بنزين ، گاز ، آب ، برق و... را تثبيت و از افزايش بهاي آنها جلوگيري مي كنند ، با وعده هاي آقاي احمدي نژاد تكميل شد كه قيمت مسكن را نصف ،‌ تورم را تك رقمي و بيكاري را نيز نزديك به صفر خواهد كرد . تلاش دولت نهم در سال 85 معطوف به تشكيل " صندوق مهررضا" ، مانور در زمينه پرداخت وام هاي مسكن ،‌بخشودگي جرائم ناشي از دير كرد پرداخت وام هاي بدهكاران ، تغيير ناگهاني تعرفه ها و واردات بي سابقه كالاهاي مصرفي ، تبليغ ضرورت افزايش جمعيت كشور به 120 ميليون نفر و تداوم سفرهاي استاني براي حل مشكلات مردم به طور رو در رو ازيك سو و تلاش براي انتقال اسرائيل از خاورميانه به كانادا ، استراليا يا اروپا ، انكار هولوكاست و برپايي سمينار در اين مورد در تهران ، وعده وقوع تحول بزرگ جهاني ظرف دو سال و ارائه 20 راه حل براي اداره بهتر جهان و نيز جشن هاي هسته اي گذشت و اصولگرا يان همچنان با افزايش قيمت بنزين و سهميه بندي آن به شدت مخالفت مي كردند ؛ " دولت و مجلس به طور كلي و مصرانه با موضوع جيره بندي بنزين مخالف هستند " (يحيوي ، راه يافته بروجرد ،ايلنا، 20/1/85) . با اينكه در سال 85 تعدادي از اصولگراها منتقد اوضاع اقتصادي كشور شدند اما آقاي احمدي نژاد و سخنگوي او همچنان گراني و تورم روزافزون را يا تكذيب مي كردند و آن را "بزرگ نمايي" مخالفان دولت نهم مي خواندند و منتقدان را به خريد از محله نارمك به جاي شمال شهر تهران ارجاع مي دادند يا علت افزايش قيمت ها را متوجه عده اي خاص مي كردند . براي مثال آقاي احمدي نژاد گران شدن محصولات لبني را اشتباه يك فرد خواند كه بزودي برطرف مي شود ،‌ يا يك بانك خصوصي را مسئول افزايش قيمت مسكن ( حدود 100 درصد ) ناميد و ادعا كرد در اين زمينه باندي توطئه گر را وزارت اطلاعات شناسايي و به زودي به ملت ايران معرفي خواهد كرد كه البته هرگز معرفي نشد. تكذيب گراني علاوه بر مردم و ‌اصلاح طلبان ، به تدريج با اعتراض تعداد بيشتري از اعضاي فراكسيون اصولگراي مجلس هفتم مواجه شد كه نمونه اي از آن را ملاحظه مي فرمايند: " كساني كه معتقدند موضوع گراني ها بزرگ نمايي شده را بايد زنبيل دستشان داد تا با تاكسي و وسايل نقيله عمومي خريد كنند ، مستأجر باشند ، روزهاي پاياني قرار دادشان هم باشد تا صاحبخانه بگويد 30 درصد اجاره بها را بايدافزايش دهيد تا بدانند تا در بحث گراني بزرگ نمايي شده است يا خير"(سادات موسوي ، ايلنا ، 7/5/85) . سرانجام در سال 86 "واقعيات تلخ " جاي " روياها و وعده هاي شيرين " را گرفت . گراني هاي روز افزون و موج انتقادات وسيع مردمي جايي براي انكار گراني ها و ارجاع مردم به نرخ ثابت قيمت ها در نارمك باقي نگذاشت . در اين سال مراجع تقليد نيز به انتقاد علني از دولت و مجلس پرداختند . اين واقعيات اگر چه ادبيات و آرزوهاي اصولگراها را تغيير داد اما آنان به جاي حل مشكلات به انتقاد از يكديگر پرداختند . مجلس اصولگرا دولت اصولگرا را مسبب گراني ها خواند و آقاي احمدي نژاد مجلس هفتم را يكي از دلايل عمده گراني ها ناميد . قدر مسلم آنكه خوشبيني اصولگراها به حل سريع مشكلات ملي و جهاني پايان يافته است ، چرا كه با وجود يكدست شدن حكومت و افزايش بي سابقه بهاي نفت ،‌ نه تنها مشكلات كشور و مردم بر طرف نشده است ، بلكه گراني و تورم و بيكاري از يك سو و بي كفايتي مديريتي و اجرايي از سوي ديگر ايران در شرايط سخت و ايرانيان در معرض فشارها ، محروميت ها و آسيب هاي گوناگون قرار داده است . در حقيقت سه سال طول كشيد تا آثار زيانبار تصميم هاي غير علمي و غلط مجلس هفتم و بي تدبيري و سوء مديريت دولت نهم بر اكثريت قاطع مردم و نيز بر بسياري از اصولگراها معلوم شود و آنان مجبور به اقرار شوندكه يا مجلس هفتم لوايح و طرح هاي درست و هماهنگ تصويب نكرده يا دولت نهم فاقد تئوري و برنامه اقتصادي ونيز مديريت ناتوان و ناهماهنگ است يا هر دو ناكارآمدند و نتيجه اين وضع جزگراني و تورم طاقت فرسا نبوده است . در اين ميان يكي دو استثنا پيدا شد . آقاي سبحاني نماينده دامغان غير مستقيم از مردم عذرخواهي كرد با اين عنوان كه "من از بابت اتفاقي كه در مجلس هفتم افتاد ، متأسفم"(اعتماد ،‌3/11/86).ازدولتي ها نيزرئيس كل بانك مركزي سياست هاي اقتصادي دولت را اشتباه و موجب رشد نقدينگي،افزايش گراني و تورم و نيز بيشتر شدن شكاف طبقات فقير و غني خواند . اكنون به آقاي حداد عادل برگرديم كه در سال 83 آرزوي "ژاپن اسلامي" شدن ايران را در سر مي پروراند و " عيدي سال 84 مجلس اصولگرا به ملت شهيد پرور " را طرح تثبيت قيمت ها مي خواند و در سال 85 وعده مي داد كه ،‌ " ما لبنان را دوباره خواهيم ساخت" (ايلنا ، 25/5/85) . وي از جمله اصولگراياني است كه در سال جاري ادبيات خود را تغيير داده اما به جاي اعتراف به اشتباهات مجلس هفتم ،‌ از كشف هاي جديدي سخن مي گويد كه به عقل هيچ سياستمداري نرسيده است ؛ "مردم از ارزان تر بودن بنزين از آب [ معدني] ناراحتند !" آقاي حداد عادل ديگر نه تنها از " عزا گرفتن همه مردم بويژه كارمندان دولت از گراني هر ساله " سخن نمي گويد بلكه هشدار مي دهد كه " مسئولان نبايد بالش نرم زير سر مردم قرار دهند ! " البته رئيس محترم مجلس هفتم توضيح نداده است كه چگونه و كي به اين نتيجه رسيده است كه افزايش قيمت كالاها راه نجات مشكلات اقتصادي كشور است و چرا گران شدن بنزين در صرفه جويي و مصرف سوخت تأثير دارد ؟ در هر حال كشفيات جديد اصولگراها موجب شد مجلس هفتم برخلاف وعده هاي گذشته خود امسال بنزين را هم گران كرد و هم جيره بندي ! آقاي جنتي نيز با ارائه پيشنهاد دوگانه سوز كردن خانه ها ، معناي واقعي بردن نفت سر سفره مردم را بيان كرد ؛ از آنجا كه دولت اصولگرا نمي تواند به همه خانه ها گاز برساند، بهتر است مردم خود نفت را جايگزين آن كنند و به خانه برند ! از اين جالب تر اقدام انقلابي وزير رفاه دولت عدالت گستر بود كه چون دولت نهم نمي تواند فقر را از ميان بردارد اما مي تواند مانع اعلان خط فقر به مردم شود تا ناراحت نشوند ! اكنون قصد ندارم هشدارهاي اصلاح طلبان دربارۀ وضعيت كشور در صورت حكومت يكپارچه اقتدارگراها و نيزبي پايه بودن تبليغات سوء مخالفان آقاي خاتمي را ياد آور شوم كه دولت اصلاحات را بي توجه به مسائل و مشكلات معيشتي مردم مي خواندند كه تنها به " گفتار درماني" مي پردازد ، تا آنجا كه وي در سال پايان رياست جمهوري اش اعلام كرد : " بعد از من وضعيت كشور را با مديريت اشخاص اهل عمل خواهيد ديد ". آن پيش بيني تحقق يافته است و اصولگراها گر چه با ادعاي اينكه ما براي خدمتگزاري آمده ايم و اختلاف نداريم و گر چه خود را " آبادگر" مي خواندند ، اما بسياري از آنان بالاخره پذيرفتند و اقرار كردند كه هم شديداً با هم اختلاف پيدا كرده اند و هم دولت و مجلس اصولگرا ناكارآمدند . البته عده اي از اصولگراها معتقدند كه مجلس هفتم به علت تصميمات غلط قطار اقتصادي كشور را از ريل خود خارج كرده است . سر مقاله روزنامه اصولگراي جمهوري اسلامي نمونه اي از اين گروه است : " متأسفانه مجلس هفتم از همان ابتدا در چنبره شعارهاي غلط اقتصادي گرفتار شد و با شعار " تثبيت قيمت ها " جريان عادي اقتصادي كشور را كه البته نيازمند اصلاح و ترميم بود ،اما هر چه بود از آنچه با شعار تثبيت قيمت ها پيش آمد ، بهتر بود ، به بن بست خطرناكي مبتلا كردكه راهي براي فرار از آن پيدا نمي شود" (5/10/86) . جمعي ديگر نيز انتقاد اصلي را متوجه دولت نهم كرده اند كه در مقاله " كشتي بدون قطب نما‌" به تعدادي از آنها اشاره كردم . فقط اضافه مي كنم خدا رحم كرد كه ايرانيان پيشنهاد آقاي احمدي نژاد را جدي نگرفتند و براي مقابله با توطئه استكبار جهاني براي افزايش جمعيت كشور تا 120 ميليون نفر اقدام نكردند . در آن صورت تورم حتماً سه رقمي ، قيمت مسكن پنج برابر ، بيكاري ده برابر و گاز و گازوئيل و نفت و آب و برق نيز جيره بندي و گران مي شد ! حتي با همين جمعيت نيز افزايش بي سابقه و 5/2 برابري قيمت نفت ، نه فقط شرايط اقتصادي كشور و مردم را بهبود نبخشيده است ،‌‌بلكه موجب افزايش 5/2 برابري بهاي زمين و مسكن شده ، قيمت بسياري از كالاهاي ضروري و مصرفي مردم را به همين ميزان گران كرده ، بيكاري را كاهش نداده ، بحران بورس را دو و نيم ساله كرده و نقدينگي را به شكل بي سابقه اي دو برابر نموده است . مهم تر آنكه چشم انداز روشني دربارۀ مهارتورم و گراني و بيكاري و نيز توسعه اقتصادي ميهن دربرابر اكثريت ملت، ‌بويژه قشرهاي محروم قرار نمي دهد . علت آن است كه " كشتي مديريت اجرايي ،‌ تقنيني و نظارتي كشور بدون قطب نما در درياي متلاطم جهاني در حركت است " و مادام كه ناخداي اين كشتي اصولگرايانند ،‌ نفت چه 10 دلار و چه 100 دلار ، سهم ملت ايران از صادرات نفت و گاز ، گراني ، تورم ، ‌بيكاري و افزايش بزه هاي اجتماعي از يك سو و عميق تر شدن شكاف طبقاتي ، توسعه نيافتگي و آسيب پذيري تماميت ارضي كشور از سوي ديگر خواهد بود . با دولت و مجلس اصولگرا ، اگر برف ببارد ، گاز و برق در زمستان قطع مي شود و اگر برف نبارد ،‌آب و برق در تابستان جيره بندي مي شود. به اين ترتيب : - درست است كه آقاي احمدي نژاد از وقوع يك تحول بزرگ جهاني نا اميد شده است و كنفرانس هولوكاست با شركت نژادپرستان اروپايي و آمريكايي برگزار نمي كند تا كذب بودن اتهام ناجوانمردانه صهيونيست ها به هيتلر را ثابت كند . - درست است كه اصولگراياني مانند آقاي نادران از توهماتي از اين قبيل دست برداشته اند كه ، "كاري كرده ايم كه آمريكا و اسرائيل از حل مشكلات داخلي كشورهاي خود هم ناتوان شده اند " (ايلنا ،‌4/6/83) . - درست است كه آقاي خوش چهره اعتراف مي كند كه ، "در سه سال گذشته سرعت رشد ما از برخي همسايه ها پايين تر بوده است و شكاف ما با كشورهايي مانند تركيه بيشتر شده است .... و دولت نه تنها وابستگي [ به نفت ] را كاهش نداد ، بلكه آن را افزايش داده است " ( سرمايه 20/11/86) . - درست است كه مجلس هفتم از مواضع و مصوبات خود عقب نشسته است . - درست است كه به اعتراف آقاي توكلي دولت نهم" غول تورم " را بيدار و جامعه را دچار "بيماري هلندي" كرده است و كشتي اقتصادي دولت آقاي احمدي نژاد قطب نما ندارد و..... . اما سئوال اين است كه آيا فقط كشتي اقتصادي دولت قطب نما ندارد ولي در ساير زمينه ها مصوبات و مديريت داهيانه اي را در سطح ملي شاهديم ؟ آيا همه قصورها و تقصير ها متوجه آقاي احمدي نژاد و دولت نهم است و مجلس هفتم نبايد پاسخگوي وضعيت آشفته ونگران كننده ميهن باشد؟ مسئوليت آقايان حداد عادل ،‌باهنر و توكلي در اتخاذ تصميمات غلط و متناقض و پر هزينه مجلس هفتم چيست ؟ و چرا مجلس در رأس امور نيست ؟ چرا نه مقامات دولتي ،‌ نه نمايندگان اصولگراي مجلس هفتم و نه حتي آقاي سبحاني توضيح نمي دهند كه دولت نهم در آمد 150 ميليارد دلاري كشور در دوسال و نيم گذشته را چگونه مصرف كرده كه نه پروژه هاي بزرگ و ملي راه اندازي شده است و نه مردم ، به ويژه محرومان ، افزايش قيمت نفت را در بهبود معيشت خود احساس مي كنند ؟ مقاله را با اين سئوال از آقاي حداد عادل به پايان مي برم كه در حال حاضر وقتي كه مردم در محافل و مجالس يا در اتومبيل هاي خود از كنار اتومبيل ايشان رد مي شود ، چه كار مي كنند و به او چه مي گويند؟ آيا از اينكه مجلس هفتم دلهره خريد آنان را در دولت اصلاحات به آرامش خريد در دولت نهم تبديل كرده است از اصولگراها تشكر نمي كنند و عزاداري خود را پايان يافته نمي خوانند و توضيح نمي دهند كه علت اينكه هنوز رخت عزا از تن در نياورده اند ، اين است كه پودر لباسشويي ناياب شده است ؟ راستي عيدي سال 87 آقاي حداد عادل به مردم چيست ؟

۱۳۸۶ اسفند ۸, چهارشنبه

درباره سکس با کودکان در تحریرالوسیله آیت الله خمینی
http://persian.kamangir.net/?p=1831

۱۳۸۶ اسفند ۷, سه‌شنبه

متن تحلیلی در سایت رادیو فردا به قلم جمشید برزگر
بازی يکجانبه؛ رهبر، پرونده هسته ای و انتخابات مجلس
www.radiofarda.com

قاتلان آزاد می‌گردند، برگردان از الاهه بقراط، دی تسايت
حمزه مصطفوی به انقلاب دير رسيد. به جنگ نيز دير رسيد. از همين رو به قاتل تبديل شد. مرگ همواره بخشی از زندگی حمزه بوده است. نه برای ترساندن بلکه به مثابه نجات، به مثابه سرور و در حقيقت به مثابه سرنوشت محتوم مؤمن. حمزه همواره آرزو داشت به عنوان شهيد بميرد. در مبارزه با شاه يا در جبهه‌های جنگ ايران و عراق. ولی چنين فرصتی هرگز پيش نمی‌آمد چرا که حمزه دير به دنيا آمد. تاوان اين تأخير را پنج انسان با جان خود پرداختند ...
http://news.gooya.com/politics/archives/2008/02/068509.php#more

فیاتر شکن :
http://free2access.info
رييس مرکز اطلاع رسانی ناجا، عامل درگيری در ميدان صادقيه را افراد "لاابالی" دانست، مدرسه فمينيستی
روز جمعه گذشته (۴اسفندماه)، در پی برخورد خشونت آميز ماموران گشت ارشاد با يک دختر جوان در ميدان صادقيه، اعتراض اهالی محل و رهگذران را برانگيخت. مردم با تجمع در خيابان و سر دادن شعارهايی عليه نيروی انتظامی، نسبت به اقدام ماموران اعتراض کردند؛ اما نيروی انتظامی از طريق نيروهای ضد شورش وارد عمل شد و با دستگيری چند تن به اين اعتراض خيابانی خاتمه داد. در پی انتشار اخبار و گزارش های تصويری اين حادثه در رسانه های مختلف، مسئولان نيروی انتظامی مجبور به موضع گيری شدند.
به گزارش عصر ايران، رييس مرکز اطلاع رسانی ستاد فرماندهی ناجا گفت: ماجرا از آنجا آغاز شد که ماموران پليس، دختر بدپوششی را برای بردن به مرکز پليس و ارشاد به درون خودروی ناجا منتقل می کردند که وی در مقابل ماموران مقاومت کرده و اقدام به جيغ و داد می کند. وی افزود: در اين گيرودار عده ای از افراد حاضر در محل در حمايت از اين دختر به مقابله با پليس می پردازند و درگيری آغاز می شود که با سنگ پراکنی آنها، به خودروهای پليس نيز آسيب می رسد.
سرهنگ مهدی احمدی، با "لاابالی" خواندن حمله کنندگان به پليس گفت: اين افراد معمولاً در آن حوالی پرسه می زنند و عمدتاً نيز دارای سوابق سوء هستند. وی افزود: در حمله آنها به پليس که با سنگ صورت گرفت، دختری که ماجرا از وی آغاز شده بود نيز توسط اين افراد مجروح شد که پليس او را به بيمارستان منتقل کرد. احمدی همچنين از دستگيری ۸ نفر از اين افراد خبر داد و گفت: بازداشت شدگان، کسانی بودند که مردم را به اقدام عليه پليس تحريک می کردند.
به گفته رييس ستاد اطلاع رسانی ستاد فرماندهی ناجا، پليس در ميدان صادقيه همچنان استقرار دارد و به "ارشاد" افراد بدپوشش می پردازد.
یک نوجوان در اصفهان به دار آویخته شد، راديو فردا
نیوشا بقراطی - جواد شجاعی، مجرمی که در هنگام ارتکاب جرم ۱۶ سال داشت، روز هفتم اسفندماه، در زندان محل نگهداری اش در اصفهان به دار آويخته شد.
خواهر اين مجرم صغير، در گفت و گو با راديوفردا با تاييد اين خبر می گويد که وی متهم به آن بود که يکی از دوستانش به نام رستم را در جريان يک درگيری در سال ۱۳۷۹ به قتل رسانده است.
در پی بازداشت شدن جواد شجاعی، شعبه نهم دادگاه عمومی جزايی اصفهان پس از رسيدگی به پرونده، او را مجرم می شناسد و بر اساس خواست اوليای دم، حکم به قصاص نفس می دهد.
به دنبال اعتراض به حکم، شعبه ۲۷ ديوان عالی کشور اعتراض را رد می کند؛ و نهايتأ حکم اعدام با طناب دار، با موافقت ریيس قوه قضاييه اجرا می شود.
پرچم ديگران بر فراز نفت كش هاي ايران،
نفت كش هاي شركت ملي نفت كش ايران در خليج فارس از پرچم كشورهاي ديگر استفاده مي كنند.
به گفته برخي از منابع مطلع حدود يك ماه است كه نفت كش هاي ايراني در آب هاي خليج فارس با پرچم دو كشور مالت و قبرس تردد مي كنند. بر اساس اين خبر در پي تشديد بازرسي هاي نيرو هاي آمريكايي در خليج فارس طي سال جاري و انجام چند مورد بازرسي از نفت كش هاي ايراني ، شركت ملي نفت كش ايران طي يكماه اخير نفت كش هاي ايراني را با پرچم اين دو كشور راهي آب هاي آزاد خليج فارس مي كند.
به گفته اين منبع آگاه اين اقدام در حالي صورت مي گيرد كه احتمال تشديد تحريم هاي نفتي عليه ايران افزايش يافته و به نظر مي رسد مقام هاي شركت ملي نفت كش ايران با انجام اين كار گام جديدي در راستاي مقابله با احتمال تحريم نفتي ايران برداشته اند.
لازم به ذكر است كه بر اساس قوانين جاري تحريم نفتي، نفت كش هاي كشور تحريم شده نمي توانند در آب هاي آزاد به راحتي تردد كنند و چنين اقداماتي هشدار در برابر اين تحريم به نظر مي رسد.
ادامه تحصن دانشجويان دانشگاه شيراز؛ دانشجويان شب را در ساختمان مديريت گذراندند، اميرکبير
خبرنامه اميرکبير: دانشجويان دانشگاه شيراز در ادامه ی تحصن دو روزه ی خود ديشب (دوشنبه شب) را در ساختمان مديريت سر کردند. دانشجويان در اين تحصن خواستار استعفای بی قيد وشرط صادقی رئيس دانشگاه هستند. ديرور تعداد زيادی از اين دانشجويان با حضور در مقابل اتاق رياست دانشگاه بر اين خواسته ی خود تاکيد کردند.
صادقی نيز با استفاده از افراد نفوذی سعی در ايجاد تشنج در اين حرکت خودجوش را داشت که متحصنين با هوشياری اتحاد خود را حفظ کرده و بيش از بيش بر خواسته ی خود پافشاری کردند.
به گزارش خبرنامه اميرکبير دانشجويان با حضور در مقابل درب اصلی ساختمان مديريت و خواندن سرودهای يارديستانی، ای ايران و همراه شوعزيز و سر دادن شعار فرياد اعتراض خود را به گوش مردم خارج از دانشگاه رساندند که مردم نيز با تجمع در خيابان دانشگاه از اين حرکت دانشجويان حمايت کردند.
به گزارش خبرنامه اميرکبير دانشجويان در ادامه ی تحصن شبانه در ساختمان مديريت امروز (سه شنبه) در صحن اصلی دانشگاه تجمع کرده و مانع از تشکيل کلاس های درس شدند.
لازم به ذکر است در تحصن امروز حمايت اساتيد و کارمندان دانشگاه از متحصنين مشهود است. اساتيد و کامندان دانشگاه شيراز با صدور بيانيه و پخش آن در محيط دانشگاه از اين حرکت دانشجويان به شدت حمايت کردند.
خانواده های با درآمد ماهیانه زیر ۶۰۰ هزار تومان ، زیر خط فقر هستند، ابرار اقتصادی
با افزایش کم سابقه تورم در ایرن خط فقر به مرز ششصد هزار تومان در ماه رسید و طبق اعلام مرکز پژوهشهای مجلس ۳۰ درصد مردم ایران زیر خط فقر زندگی می کنند .
درحالى كه وزارت رفاه و تأمين اجتماعى بارها از اعلام ميزان خط فقر سرباز زده است و تاكنون آمار رسمى درخصوص ميزان خط فقر براى سال جارى اعلام نكرده است، كميته مزد استان تهران پيشدستى كرد و خط فقر را ۶۰۰ و سبد هزينه خانوار را ۴۶۹ هزار تومان اعلام كرد. اين گزارش دركميته حقوق دستمزد كانون هماهنگى شوراهاى اسلامى كار استان تهران و طبق ماده ۴۱ قانون كار جمهورى اسلامى ايران، براى تعيين حداقل دستمزد كارگران، باحضور نمايندگان شوراى عالى كاركه يك شوراى سه جانبه متشكل از سه نماينده كارگران وسه نماينده كارفرمايان وسه نماينده دولت است تهيه شده است.
تعيين خط فقر ۶۰۰ هزار تومانى از سوى كميته مزد استان تهران به نوعى جزء وظايف وزارت رفاه به عنوان تنها مرجع اعلام فقر دركشور است؛ اما عبد الرضا مصرى، وزير رفاه بارها درمصاحبه اش اعلام كرده كه اعلام خط فقر دردى را از كشور دوا نمى كند. مصرى معتقد است كه مسائل و مشكلات جدى ترى درجامعه وجود دارد كه پرداختن به آنها مؤثرتر از توجه به مسائل فرعى است وتعيين واعلام خط فقر كشور رابه مسائل فرعى مى كشاند. با وجود كنار كشيدن وزارت رفاه ازاجراى اين مسئوليتش مراكز آمارى وپژوهشى بارها آمارهاى قابل توجهى در خصوص ميزان جمعيت زير خط فقر وميزان خط فقر اعلام كرده اند. به عنوان مثال ايسنا چندى پيش اعلام كرد كه نزديك به ۳۰ درصد جمعيت ايران زير خط فقر مطلق - فقر خشن- زندگى مى كنند.
فقرخشن بر اساس آمارهاى موجود، ۹ تا ۱۰ ميليون ايرانى زير خط فقر خشن زندگى مى كنند. اينها كسانى هستندكه نمى توانند نيازهاى اوليه خود مانند خوراك، پوشاك، آموزش و مسكن تأمين كنند . بر اساس اعلام سازمان ملل كسانى كه روزانه زير يك دلار درآمد دارند زير خط فقر خشن قرار دارند. مدنى دراين خصوص پارا فراتر مى گذارد واعتقاد دارد كه اين آمارها درست نيست و آمار كارشناسان نشان مى دهد كه ۲۰ تا ۲۵ ميليون ايرانى زير خط فقر خشن به سر مى برند، يعنى ۲۵ تا۳۰ درصد جمعيت ايران. به عبارتى ۲۵ تا ۳۰ درصد جمعيت ايران درآمد زير يك دلار دارند.
مدنى آمارهاى دولتى در زمينه فقر مطلق رانيز نادرست مى داند. در آمارهاى دولتى ذكر شده بين ۵/۱ تا ۲ درصد جمعيت ايران زير خط فقر خشن زندگى مى كنند. اين ها كسانى هستندكه درآمد كافى براى تأمين روزانه ۲ هزار كيلو كالرى را نيز ندارند. بر اساس آمارهاى موجود يك سوم جمعيت كشورفاقد مسكن هستند و يا مستأجر هستند ويادرمناطق غير رسمى اسكان دارند. با افزايش سرسام آور قيمت مسكن و مستغلات وخانه هاى مسكونى در ۲ سال اخير، بسيارى از كسانى كه در مرز خط فقر به سر مى برند اكنون به زير آن سقوط كرده اند. يادآورى اين نكته نيز قابل تأمل است كه اشتغال نيز از عوامل دخيل در فقر است و باروند فزاينده واردات وكاهش نرخ سرمايه گذارى، به جمعيت بيكار كشور اضافه شده است و درنتيجه خانواده هاى بيشترى درخطر سقوط به قعر خط فقر قرار دارند.
تصويب قانون اعدام مرتد؛
اتحاديه اروپا روز سه شنبه از ايران خواست تا ماده ۲۲۵ لايحه تازه مجازات اسلامی که به موجب آن برای ارتداد، برگشتن از دين اسلام، مجازات مرگ تعيين شده، را از اين پيش نويس حذف کند.
رييس دوره ای اتحاديه اروپا در بيانيه ای اعلام کرد:«اين ماده به طور روشن نقض تعهدات جمهوری اسلامی به کنوانسیون های بین المللی حقوق بشر است.»
اسلوانی، رييس دوره ای اتحاديه اروپا، در اين بيانيه، با ابراز نگرانی از بخشی از این لایحه تصريح کرده است:«اتحاديه اروپا از مقام های ايران، در دولت و مجلس، می خواهد تا پيش نويس این لايحه را، برای احترام به تعهدات خود، تعدیل کنند.»
طبق ماده ۲۲۵ لايحه پيشنهادی قانون مجازات اسلامی، برای مردانی که در خانواده مسلمان متولد شده و از اسلام برگشته اند (مرتد شده اند) مجازات مرگ و برای زنان مرتد مجازات حبس دايم تعيين کرده است.
اتحاديه اروپا می گويد هم اکنون نيز در ايران مجازات ارتداد، از دين برگشتن، مرگ است، اما طبق اين لايحه جديد، اين نخستين باری است که اين مجازات قرار است، در صورت تصویب، در قانون گنجانده شود.
پس از انقلاب و با توقف قانون مجازات عمومی و از آنجا که قوانين مدونی برای تعيين مجازات ها وجود نداشت، براساس اصل ۱۶۷ قضات مجاز شدند تا با استناد به منابع اسلامی خود مجازات ها را تعيين کنند.
اصل ۱۶۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی تصريح کرده است:«قاضی‏ موظف‏ است‏ کوشش‏ کند حکم‏ هر دعوا را در قوانين‏ مدونه‏ بيابد و اگر نيابد با استناد به‏ منابع معتبر اسلامی‏ يا فتاوای‏ معتبر، حکم‏ قضيه‏ را صادر نمايد و نمی‏ تواند به‏ بهانه‏ سکوت‏ يا نقص‏ يا اجمال‏ يا تعارض‏ قوانين‏ مدونه‏ از رسيدگی‏ به‏ دعوا و صدور حکم‏ امتناع‏ ورزد.»
در همین حال، در سال ۱۳۷۰ قانون مجازات اسلامی به صورت آزمايشی تصويب شد. اين قانون شامل مجموعه قوانين درباره مجازات اسلامی، قانون حدود و قصاص و قانون ديات است.
اين قانون از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۰ هر پنج سال يکبار تمديد شده بود و از سال ۸۰ هر دو سال يکبار اجرای آن به صورت آزمايشی به تصويب رسيده است.
طبق قانون اساسی ايران، مجلس شورای اسلامی فقط در موارد استثنايی مجاز است تا قوانين آزمايشی را تصويب کند. اين در حالی است که قانون مجازات اسلامی طی شانزده سال گذشته به صورت آزمايشی بارها تمديد شده است که برخی نمايندگان مجلس اين رويکرد را خلاف قانون اساسی دانسته اند.
به همین دلیل، مجلس شورای اسلامی در خواست کرد تا لایحه جدید قانون مجازات اسلامی تدوین شده و جایگزین قانون موقت فعلی شود.
اين در حالی است که بسياری از فعالان حقوق بشر در ايران به شيوه های مجازات تعيين شده در قانون مجازات اسلامی همچون سنگسار، قطع دست سارق، شلاق زدن معترضند و اين احکام را غير انسانی می دانند
تاريخ ارتداد و اعدام منتقدان و دارندگان نظريات غير رسمی فصلی مهم و خونين از تاريخ اسلام است که با اعدام و مرگ برخی از بزرگ ترين فلاسفه، متفکران و اديبانی چون منصور حلاج، عين القضات و شيخ اشراق شهاب الدين سهره وردی و کشتار، انزوا و طرد هزاران ديگر انديش رقم می خورد.
تناقض آزادی گزينش دين و ارتداد
اعدام و مجازات مرتدان فطری و ملی اما با يکی از مهم ترين آموزه های اسلامی در تضاد است. در اغلب متون اصلی و مکاتب فقهی اسلام تاکيد شده است که اختيار و گزينش دين روندی آزادانه است که پس از تحقيق و بررسی و تفکر و پرسش رخ می دهد.
تضاد بين گزينش آزادانه و محققانه دين با ممنوعيت تغيير دين اما با اين فرض فقهای مسلمان حل می شود که هر تحقيق بی طرفانه و درست در باره اديان به ناچار و به ضرورت به گزينش اسلام منجر می شود و از اين روی نتيجه تحقيق کسانی که در خانواده ای مسلمان به دنيا آمده و بخت آشنايی با اسلام را داشته اند جز حقانيت و برتری اسلام نيست.
تاريخ اسلام گواه آن است که پيامبر و خلفای راشدين مجازات اعدام عليه مرتدان را در مواردی اجرا کرده اند که حکومت اسلامی و وحدت جامعه مسلمين به دليل طرح و رونق نظريات غير اسلامی در خطر بوده است.
اگر اين سنت تاريخی ملاک باشد، می توان نتيجه گرفت که حکومت اسلامی ايران نيز با قانونی کردن مجازات اعدام برای ارتداد در لايحه جديد مجازات عمومی ، هراس حکومت گران را از رونق گرايش های غير اسلامی در جامعه نشان داده و اين برداشت را تاييد می کند که در سه دهه گذشته بخش های مهمی از جامعه ايرانی به دليل سرخوردگی از حکومت به مذاهب و گرايش های غير مذهبی روی آورده اند.

۱۳۸۶ اسفند ۵, یکشنبه

لعنت خدا بر باخ ومیرزا عبدالله و سایرین

مطلب زیر از سایت آیت الله مکارم شیرازی به امانت گرفته شده است. سووال دیگری که در این سایت مطرح شده هم جالب است
آیا تنبیه بدنی زن جایز است ؟
www.makarem.ir
سووال :
چرا اسلام موسيقى را حرام كرده و فلسفه حرمت آن چيست؟!
پاسخ:
گرچه رواج فوق العاده انواع موسيقى مانع از آن است كه بسيارى از افراد در اين باره درست فكر كنند و منطقى بينديشند و مطابق طرز تفكّر نادرستى كه عدّه اى به آن سخت پايبندند (متداول شدن هر چيز را دليل بر بى عيب بودن آن مى گيرند) حاضر به مطالعه در اطراف اثرات شوم و زيانبار موسيقى نيستند.ولى افراد واقع بين هيچ گاه به اين مقدار قناعت نخواهند كرد و براى پى بردن به واقعيّت ها، على رغم شيوع آنها همواره مى كوشند و مطالعه مى كنند:
موسيقى از چند نظر قابل مطالعه است
1- از نظر زيان هاى جسمى و اثرات شومى كه روى دستگاه اعصاب انسان مى گذارد آقاى «دكتر ولف ادلر» پروفسور دانشگاه كلمبيا مى گويد:«بهترين و دلنوازترين نواهاى موسيقى، شوم ترين آثار را روى سلسله اعصاب انسان مى گذارد; مخصوصاً وقتى كه هوا گرم باشد اثرات نامطلوب آن شديدتر مى گردد»!
«دكتر آلكسيس كارل» فيزيولوژيست و زيست شناس معروف فرانسه مى نويسد:«ارضاى وحشيانه شهوات ممكن است جلب نوعى اهمّيّت كند; ولى هيچ چيز غير منطقى تر از يك زندگى به تفريح بگذرد نيست. كاهش عمومى هوش و نيروى عقل از تأثير الكل، و بالاخره از بى نظمى در عادت، ناشى مى گردد; بدون ترديد سينما و راديو در اين بحران فكرى سهيمند».
بطور كلّى بايد موسيقى را در رديف موادّ مخدّر شناخت; زيرا آثار تخديرى آن به هيچ وجه قابل انكار نيست; و تخدير انواع و اقسامى دارد و بشر مى تواند از طرق مختلف اعصاب خود را تخدير كند.
گاهى تخدير به وسيله خوردن است; مانند نوشابه هاى الكلى كه تخدير شديدى در اعصاب به وجود مى آورد و نيروى درك و عقل انسان را از كار مى اندازد.گاهى تخدير به وسيله استنشاق از بينى در بدن ايجاد مى شود، مانند گرد هرويين كه از طريق بينى وارد بدن شده، اعصاب را براى مدّتى تخدير مى كند.و براى بسيارى از بيمارانى كه احتياج به تخدير دارند از طريق تزريق موادّ مخدّر در رگ انجام مى گيرد.گاهى همين تخدير از مجراى گوش صورت مى پذيرد و استماع موسيقى و «كنسرت» در اعصاب شنونده اثر تخديرى ايجاد كرده و زمانى آن چنان شديد مى شود كه انسان را مانند افراد بهت زده، از حالت طبيعى بيرون آورده توجّه او را از همه چيز سلب مى كند.
با توجّه به اين نكته، تصديق خواهيد نمود كه موسيقى مخدّرى بيش نيست و تمام و يا بسيارى از عيوب و مضرّات تخدير را داراست.
اصولا لذّت فوق العاده اى كه افراد از آن مى برند به خاطر همين اثر تخديرى است. گاهى اين اثر تخديرى بقدرى قوى است كه انسان عقل و هوش خود را آن چنان از دست مى دهد كه دست به حركات غير عادى مى زند.مثلا، وقتى تخدير موسيقى قوى گرديد، قدرت قضاوت صحيح از انسان سلب مى گردد. ديگر نمى تواند خوب و بدن را در حدّ واقعى خود درك كند. چه بسا وقتى تحت تأثير عوامل مرموز كشش هاى صوتى قرار گرفت و عقل و انديشه و نيروى تشخيص او اسير جذبه آهنگ هاى تند موسيقى گرديد، بسيارى از اعمال ناشايست كه در حالت عادى آن را شايسته شأن و انسانيّت خود نمى داند، مرتكب مى گردد.
تصوّر نمى كنم اين قسمت از گفتار ما احتياج به ذكر مثال و بيان نمونه داشته باشد; زيرا هر فرد بيدارى توجّه دارد كه رقص هاى دسته جمعى و شب نشينى هايى كه مردان بيگانه با زنان بيگانه به پايكوبى و دست افشانى مشغول مى گردند، همواره توأم با آهنگ هاى تند موسيقى بوده و ارتعاش اصوات موسيقى آن چنان سرپوشى بر روى عقل و ادراك افراد مى گذارد كه انجام دادن هرگونه عمل دور از مقام انسانيّت براى آنها سهل و آسان است.
چه تخديرى بالاتر از اين! وقتى كه انسان تحت نفوذ زير و بم آهنگ موسيقى قرار گرفت، يك نوع رخوت و سستى بر اعصاب مستولى شده و از مفاهيم انسانى جز شهوترانى، عشقبازى و جمال پرستى چيزى در برابر ديدگان بى فروغ عقل وى مجسّم نمى گردد; و آن چنان سرپوش روى ادراك و نيروى خرد گذارده مى شود كه مفاهيم مقدّسى به نام رحم، مرّوت، عفّت حيا، امانت، مساوات، برادرى، مجد و عظمت، كوشش و فعّاليّت، مبارزه و استقامت در راه هدف، به دست فراموشى سپرده مى شود.
جاى گفتگو نيست كه از روز نخست، الكل و موسيقى از بزرگترين وسيله هوسرانى براى مردان و زنان شهوتران بود و در مواقع خاصّى براى تخدير اعصاب به آن پناه مى بردند. درست است كه اسلام هرگز انسان را از لذايد طبيعى باز نمى دارد، ولى از آن لذايد زودگذر كه از طريق تخدير اعصاب و تحريك غرايز شهوانى پيدا مى شود و انسان را از حالت طبيعى بيرون مى برد، جلوگيرى مى نمايد.
مرزهاى اخلاقى موسيقى
آيا جاى گفتگوست كه يكى از عوامل انحطاط اخلاقى همين صفحات و تصنيفهاست و آيا نوارهاى فريبنده و تحريك آميز موسيقى به شيوع فساد و اعمال دور از عفّت دامن نمى زنند و آواز گرم زنان و دختران [ من که نفسم جنبید شما رو نمی دونم ]توأم با آهنگ هاى شهوت انگيز موسيقى، روحى عشقبازى را در جوانان ايجاد نمى كند؟!
وانگهى، آيا قلبى كه مملوّ از نغمه هاى شهوت انگيز و تصنيف هاى عاشقانه گرديد، در آن جايگاهى براى ياد خدا باقى مى ماند؟!
آيا دلى كه در گرداب آوازهاى عاشقانه و ارتعاش امواج موسيقى فرو رفت مى تواند به فكر بينوايان و درماندگان باشد؟
آيا چيزى كه پديد آورنده اين عوامل سوء باشد مى تواند در يك شريعت آسمانى حلال گردد؟!
نتيجه اين كه: آهنگ هاى موسيقى هم آثار زيانبخش تخدير اعصاب را دارد و هم از نظر اخلاقى يك سلسله شهوات را در انسان زنده مى كند.
از نظر بهداشتى نيز ثابت شده زياد شدن مرگ و ميرهاى ناگهانى در عصر ما عوامل و علل مختلفى دارد كه يكى از آنها شيوع موسيقى است; زيرا موسيقى عامل هيجان است و هيجان يعنى به هم خوردن تعادل اعصاب مردمى كه اعصابشان شب و روز زير نغمه هاى گوناگون موسيقى بمباران مى شود، در آستانه سكته هاى قلبى و مغزى قرار مى گيرند.

اسلام دین مبینی است


آیا تنبیه بدنی زن جایز است ؟

امّا در مورد تنبيه خفيف بدنى زنانى كه حاضر به اداى حقّ زناشويى نيستند، دستور صريح قرآن اين است كه شوهر نخست از طريق پند و اندرز، سپس با جدا كردن بستر خويش و قهر كردن وارد گردد; اگر هيچ وسيله اى مؤثّرنشد، در اين صورت مى تواند از تنبيه خفيف بدنى استفاده كند و بديهى است كه اين موضوع، يك موضوع كاملا استثنايى و در حقيقت حكم جرّاحى يك بيمار را دارد كه مخصوص موارد ضرورت است.

اين نكته لازم به يادآورى است كه در بعضى از زنان - طبق نظريّه روان شناسان - همواره يك حالت «مازوخيسم» (آزار خواهى) وجود دارد كه گاهى به عللى تشديد مى گردد و به صورت يك بحران روانى بروز مى كند; در اين گونه موارد بحرانى و استثنايى، تنبيه ملايم در تسكين روحى آنها مؤثّر است.
به اين نكته نيز بايد توجّه داشت كه تنبيه مزبور نبايد طورى باشد كه موجب مجروح شدن يا حتّى سياه و كبوده و سرخ شدن بدن گردد.


----


زن جوانی كه به نیامدن همسرش به میهمانی اعتراض كرده بود با سیلی های مرگبار شوهرش جان خود را از دست داد. سرهنگ خوئینی، معاون مبارزه با جرایم جنایی آگاهی تهران بزرگ در تشریح این پرونده اظهار كرد: ساعت۲۳:۳۰ سوم دی ماه سال جاری، ماموران كلانتری ۱۷۵ باقرشهر در جریان مرگ مشكوك زن جوانی در خیابان ۳۰ متری باقرشهر در درمانگاه فروزان قرار گرفتند.

به گفته سرهنگ خوئینی، به این ترتیب همسر بهار به هویت رضا ۲۴ ساله به عنوان مظنون دستگیر و به اداره ویژه قتل پلیس آگاهی منتقل شد. رضا كه ابتدا منكر هر گونه درگیری با بهار شده بود، سرانجام صبح پنجم دی ماه لب به اعتراف گشود. وی در جریان بازجویی های پلیسی به ماموران گفت: صبح روز حادثه، همسرم را به منزل یكی از اقوامش بردم و در حالی كه قرار شد شب، بعد از اتمام كارم برای شام به آنجا بروم به محل كارم در شركت كشاورزی رفتم. متهم در ادامه اظهار كرد: در این حال به دلیل كار زیاد نتوانستم به آنجا بروم و وقتی فهمیدم همسرم به خانه برگشته، من نیز به خانه رفتم كه سر این موضوع كه چرا به منزل اقوامش نرفته ام با او درگیری لفظی پیدا كردم و من نیز كه عصبی بودم با دستم چند ضربه به صورتش زدم. رضا افزود: ناگهان همسرم بیهوش روی زمین افتاد و از بینی اش خون جاری شد و وقتی به او دست زدم متوجه شدم كه سرد شده است. وی تصریح كرد: در حالی كه ترسیده بودم، همسایه ها را در جریان موضوع قرار دادم و بهار را به درمانگاه منتقل كردیم، اما او چند دقیقه بعد جان خود را از دست داد. رضا كه دو سال است با بهار ازدواج كرده .



سانسور با روابط انسانی چه کرده است؟
خط زدن عشق و آغوش و بوسه
معصومه ناصریm.naseri@radiozamaneh.com
سال‌ها پیش از کسی این شوخی را شنیده بودم که کارشناسان سانسور کتاب، عبارت "روی هم رفته" را به این دلیل که ممکن است تداعی کننده یک رفتار جنسی باشد سانسور و حذف کرده‌اند. آن وقت‌ها به این شوخی می‌خندیدم ولی آن‌چه به نظر ما شوخی می‌رسید در واقع مایه‌های پر رنگی از واقعیت داشت و معلوم شد ذهن بیمار یک کارشناس ممیزی کتاب (بخوانید کارشناس سانسور) می‌تواند این شوخی مسخره را به واقعیتی مستند تبدیل کند.
یکی از نتایج آزادی‌های محدود پس از دوم خرداد هفتاد و شش انتشار کتابی بود با عنوان "ممیزی کتاب" که در سال هشتاد منتشر شد و حاصل پژوهشی است در 1400 سند ممیزی کتاب که انتشارش در همان سال‌ هم سر و صدا به پا کرد.صرف دسترسی یک گروه پژوهشگر به منابع و اسناد ممیزی اتفاق نادری است و انتشار نتایج آن، در جامعه‌ای مثل ایران اتفاقی غریب‌تر. اما به یمن این اتفاق نادر خوشبختانه فهمیدیم آنچه که در آن سال‌ها سوژه شوخی ما بوده حقیقت داشته است.
در این کتاب نمونه‌های فراوانی از تنگ نظری حاکم بر دم و دستگاه انتشار کتاب به چشم می‌خورد از سیاست و مذهب گرفته تا افسانه‌ها و فرهنگ عامه و حتی فرهنگ‌های لغت و کتب تخصصی شامل حذف و سانسور شده‌اند.اینجا به مناسبت ایام والنتینیه! که جوانان ایرانی امروز زیر نگاه آقای احمدی‌نژاد و همفکرانش با دردسر گرامی‌اش داشتند به بخش‌هایی از این کتاب اشاره می‌کنم که به حذف روابط عاطفی، عشقی و جنسی در کتاب‌ها پرداخته شده است.
این‌طور که اسناد بررسی شده در این کتاب نشان می‌دهد اصولا واژه‌های مربوط به عشق و عاشقی، عشق و زیبایی و روابط زن و مرد از مواردی بوده است که ممیزان به آنها حساس بوده‌اند و حتی دستور حذف آنها از کتاب‌های فرهنگ لغت را هم صادر کرده‌اند.
مثلا عبارت I am crazy about it از فرهنگ اصطلاحات حذف شده است. در فرهنگ جامع آلمانی- فارسی عبارت "بوسه کوچک" از عبارات حذف شده است. "ماتیک"، "عشوه"، "والس"، "جاز"، " رقص دو نفره" از کلماتی هستند که در برخی فرهنگ‌های دیگر دستور به حذف آنها داده شده است.کلمات دوست پسر boy friend و دوست دختر girl friend، عشق love، دلباخته love sick، عزیزم darling در کتاب‌های آموزش زبان انگلیسی حذف شده است. نگاه ممیزان به ادبیات کهن هم مهربانانه نبوده است. مثلا از مثنوی شیرین و فرهاد این بیت حذف شده است:تنت سیم است یا مرمر ندانمندیده وصفی از آن چون توانم؟
از کلیات عبید زاکانی این شعر حذف شده است:از زلف بپرهیز و ز مکاری اوهان تا نشوی غره به غداری او کان‌روز که غوغای خطت برخیزدمعلوم رخت شود سیه‌کاری او
بررس، در کنار این شعر نوشته: در توصیف پسر می‌باشد که در زبان عرفانی جای دارد و معنای خاص. اما امروزه عوض شده، بهتر است اصلاح شود.
از کتاب سمک عیار که از متون پایه ادبیات فارسی است، شرح کام گرفتن فرخ روز (پسر خورشید شاه) از مواردی است که دستور اصلاح آن داده شده است.
از شعر شاعران معاصر مثلا احمد شاملو شامل سانسور شده است آنجا که می‌گوید: " ای معشوقی که سرشار از زنانگی هستی" و همین‌طور: "ای زنی که صبحانه خورشید در پیراهن توست".و حتی وقتی شاعر تصمیم می‌گیرد در شعرش با مرگ رفتار عاشقانه داشته باشد باز هم مشمول حذف می‌شود مثلا این قطعه شعر شاملو حذف شده است:مرگ را دیده‌ام منخوشا آن دم که زن‌واربا شادترین نیاز تنم به آغوشش کشم
فریدون مشیری را به عنوان شاعر عاشقانه‌ها می‌شناسند و طبیعی است که ممیزان کتاب، بسیاری از شعرهای او را قابل انتشار ندانند.
خیلی‌ها مشیری را با شعر عاشقانه کوچه می‌شناسند و جالب است همین شعر مشمول ممیزی شده است، آنجا که می‌گوید بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم........شدم آن عاشق دیوانه که بودم
این بیت هم از مشیری حذف شده است که می‌گوید:دل از سنگ باید که از درد عشقننالد، خدایا دلم سنگ نیست
حتی آنجا که پای زن و مرد یا عاشق و معشوقی هم در میان نیست ولی نشانه‌های استعاری این رابطه پیداست ممیزان شعر را حذف کرده‌اند. مثلا مشیری گفته است: "بسته شد آغوش تابستان؟ خدایا زود بود" اینجا کلمه آغوش، تن ممیزان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را مور مور کرده است!
از مجموعه شعرهای منوچهر کهن این قطعه یکی از شعرهای حذف شده است که ممیزان آن را مصداق عشق مبتذل دانسته‌اند:آتش عشق/ و آرامش آغوشت/ خروش گردباد/ و سکون کوهستان/ ناگزیری رود است/ از فرجام دریا
همین‌طوریک نگاه/ یک تمنا/ یک خاطره/ یک شامگاه
در زیر عنوان "ممیزی به دلیل گفتگو از عشق" احمد رجب زاده می‌نویسد: "به نظر می‌رسد ممیزان در حوزه شعر با مضمون عشق دچار رفتاری دوگانه شده‌اند. زیرا اگر در اثر صحبتی مستقیم از روابط جنسی و دوستی‌های معمول شود، از نگاه آنها مبتذل و غیراخلاقی است. زمانی هم که روح و ذهن در افقی بالاتر دوستی را می‌جوید و می‌گوید، ممیزان باز هم در آن دلالت جنسی می‌بینند... و به آن اجازه ظهور نمی‌دهند".
آنچه در این کتاب آمده تصویر مستندی است از نوع نگاه رسمی حاکم به فرهنگ، روابط انسانی و تولیدات فرهنگی در این سال‌ها.من نمونه‌هایی از نگاه متحجرانه به عشق و روابط انسانی را مثال زدم اما با ورق زدن این کتاب ششصد صفحه‌ای نمونه‌های فراوانی از رفتار و نگاه ضد فرهنگ قابل مشاهده است.
برای کسی که این روزگار را تجربه نکرده درک این نگاه دشوار است اما آنهایی که جوانی‌شان را در این سال‌ها گذرانده‌اند این‌ها "جوک" نیست خاطره است.
حاکمیت نگاهی که احتمال لمس دست دیگری را در یک کتاب تاب نمی‌آورد و تصور در آغوش گرفتن طبیعت، به نظرش گناهی است نابخشودنی و شایسته سانسور، در دهه‌های گذشته بحران‌های اخلاقی عجیب و غریبی را به دنبال داشته است.
پنهان‌ کردن مشروع‌ترین رابطه انسانی و طبیعی‌ترین خواسته‌های سن و سال جوانی، جامعه ایران را به جامعه‌ای ریاکار تبدیل کرده است، با فرهنگ زیرزمینی پیچیده‌ای که به نام مقابله با گیربازار حکومت، در آن همه چیز مشروع است، از دست به دست کردن سی دی رابطه شخصی یک هنرپیشه تا فروش میلیونی و خیابانی صحنه‌های رابطه جنسی با دخترهای 13 ساله. تعدد زوجات به تعدد دوست پسر و دوست دختر تبدیل شده است و خیابان عشق، اگر مستقیم به رختخواب نرسد به هیچ جا نمی‌رسد. این را من از خودم نمی‌گویم، شاهدم دختر و پسرهایی هستند که در روز والنتین به گزارشگر زمانه می‌گفتند مطمئن نیستند در روزی که به نام عشق ثبت شده است، تنها کسی باشند که از طرف عشق‌شان، قلب بزرگ قرمز هدیه می‌گیرند. آن که عصر در کافی‌شاپی در خیابان ولی‌عصر با من قرار دارد، احتمالا شب را در آغوش دیگری می‌گذراند، تنها راه چاره‌اش این است که من هم برای شب تنهایی‌ام به فکر آغوشی باشم!
متاسفانه، این جملات در هیچ کتابی ثبت نمی‌شوند که بررس محترم، آغوش و عشق و بوسه را خط بزند.



(رادیو زمانه)

۱۳۸۶ اسفند ۲, پنجشنبه

شرکت در انتخابات آری یا نه ؟ 3


در حال حاضر سه گروه به ظاهر متفاوت در انتخابات به عنوان کاندیدا حضور دارند:
الف: اصولگرایان
ب: اصلاح طلبان
ج: مستقل ها
تکلیف ما با جناح راست ( اصولگرا ) معلوم است . دولت احمدی نژاد و مجلس هفتم ، چونان خورشیدی بر پیشانی کارنامه این جناح تابان است .
مستقل ها هم جای بحث ندارند . زیرا :
الف : اگر به راستی مستقل و غیر وابسته به جناح های سهیم در قدرت بودند که تایید صلاحیت
نمی شدند.
ب : در نظام پارلمانی و در مجالس ، میزان قدرت هر گروه را تعداد آرایشان تعیین می کند . تا با اتکاء به آن آرا بتوانند برنــــامه هایشان اجرایی نمایند.گروه مستقل ها به دلیل در اقلیت بودن ، هیچگاه قدرت اجرایی کردن برنامه هایشان را ندارند .( اگر برنامه ای داشته باشند. ) اهمیت این گروه زمانی است که میان جناح های حاضر در مجلس تفاوت فاحش و عمیقی از نظر تعداد آرا نباشد . آنگاه است که مستقل ها با گرایش به سمت یکی از جناح ها و دادن رای به برنامه آن ، می توانند تاثیرگذار باشند .که در حال حاضر به دلیل اکثریت مطلق کاندیداهای تایید شده اصولگراها ، مستقل ها چنین کارکردی نخواهند داشت . ( یا با عدم شرکت در جلسات ، مجلس را از اکثریت انداخته ، در تصمیمات گیری ها تاثیرگذار باشند ، که این هم در ایران به دلیل شرط التزام عملی و نظری به ولایت فقیه ممکن نیست .)
اما اصلاح طلبان . در دو نوشته قبلی سعی کردم نشان دهم که ایشان هم ، برخلاف مدعای خویش به چیزی جز حفظ نظام و بدست آوردن سهم بیشتری از آن ، به چیز دیگری نمی اندیشند. دم زدن از حقوق شهروندی و آزادی بیان و اندیشه جز ابزاری برای رسیدن ایشان به قدرت بیشتر نیست .( کارنامه اصلاح طلبان در دهه 60 و عدم حمایت ایشان از حضور گروه های خارج از دایره قدرت در انتخابات.) از منظر دیگری هم که بنگریم و فرض کنیم که ایشان به راستی دغدغه آزادی و مشارکت مردم در سرنوشت خویش و... را دارند ، در هشت سال 76 تا 84 که هم دولت اصلاح طلب بود و هم مجلس و پشتوانه قوی مردمی وجود داشت ، همه شرایط برای تغییری پایدار در ساختار نظام ، جهت حاکمیت واقعی مردم بر سرنوشت خویش وجود داشت . حتی اگر ایشان می خواستند چنین تغییری ایجاد کنند ، نتوانستند .( علت ناتوانی اصول موجود در قانون اساسی است که به آن خواهم پرداخت .) حال که دولت ، اکثریت مجلس و قوه قضاییه در چنگ اصولگرایان است چه کاری از ایشان ساخته است ؟
بنابرسخنان گفته شده ، به نظر من شرکت در انتخابات مجلس هشتم ما را به هیچ کدام از هدفهایمان از قبیل آزادی های اجتماعی و سیاسی ، بهبود وضع اقتصادی زندگی ، بازشدن فضای فرهنگی ، حذف انحصار و تبعیض در جامعه و... رهنمون نمی شود . بلکه با شرکت در آن و بالابردن میزان مشارکت مردمی ، مشروعیت نظام را در منظر جهانیان بالا برده ایم .
در چند انتخابات گذشته ، ج.ا. با ایجاد یک جنگ زرگری تمام عیار و تبلیغات دروغین توانسته است تعداد بسیار زیادی از مخالفان خود را وارد بازی کرده با فریبشان ، نظام را با کمترین هزینه ها بیمه کند. حضور چند ده میلیونی رای دهندگان ، تنها پایه های این نظام انحصارطلب و غیر دموکراتیک را محکمتر کرده و به پایمال شدن بیشتر حقوق و آزادی ها ، سخت تر شدن وضع معیشت ، سقوط بیشتر اخلاقی و فرهنگی جامعه ، خیل عظیم بیکاران ، افت همه جانبه کیفیت زندگی و... کمک کرده است . این همه یکی از هزاران برکات حکومت دینی در کشورمان است .
این بار هم ج.ا. در پی تکرار همان بازی با عروسک های متفاوت است ، در حالیکه عروسک گردانان تغییری نکرده اند. همانان که در ولایت ذوب شده اند و اگر با ولی فقیه زمان اندک اختلافی دارند ، همچنان اصل ولایت فقیه را اصلی مترقی و تغییرناپذیر می دانند . همچنان سخن امام شان را معیاری برای همه چیز و ورای هر نقدی می دانند .( ولی هیچگاه سخنان آیت الله ، پیش از پیروزی انقلاب و اندکی پس از آن ، در تایید همه جانبه آزادی ها و نفی استبداد را به خاطر نمی آورند .)
شرکت در این انتخابات و هر انتخاباتی که واقعا آزاد نباشد و در آن فقط کاندیداهای جناح های سهیم در قدرت حضور داشته باشند ، همراهی با نظام و مشارکت در تمام نتایج و ثمرات آن است .در حالیکه تلاش در جهت تحریم گسترده انتخابات فرصتی برای اتحاد و همبستگی ملی بوجود می آورد و ملت توانایی و تاثیرگذاری خود را بار دیگر باور می کند.

سینه بند 3000 دلاری







سینه بند ٣٠٠٠ دلاری شکیرا



سوتین (سینه بند) شکیرا در یک مزایده اینترنتی به مبلغ ٣٠٠٠دلار به فروش رفت، شکیرا این مزایده را برای کمک به کودکان نیازمند ترتیب داده بود.
شکیرا ٤٠ قطعه از لباس های خود را به بنیاد پابرهنگان بخشیده است تا از طریق مزایده آنها برای این موسسه کمک مالی جمع آوری شود.
تاکنون شصت هزار دلار از فروش لباس های شکیرا برای کمک به کودکان فقیر جمع آوری شده است و یکی هوادار نیز ١٤ هزار دلار برای ملاقات با وی پرداخت کرده است.
این موسسه در حال حاضر در حال بنای یک مدرسه برای کودکان فقیر در کلمبیا یعنی کشور زادگاه شکیرا است. دامنی که شکیرا در حین اجرای ترانه Hips Don't Lie بر تن داشت نیز از لباس های محبوب در این مزایده بودند.(زمانه)


---


عجب !!!

یکی از عکس های برتر time

یا مرتضی علی خودت نگهدارش باش

۱۳۸۶ اسفند ۱, چهارشنبه

10

اعتماد: نرخ تورم در ماه گذشته به ۸/۱۷ درصد رسيد.به گزارش روابط عمومی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ايران، شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در مناطق شهری ايران در دی ماه ۱۳۸۶ نسبت به ماه قبل ۶/۱ درصد و نسبت به ماه مشابه سال قبل ۲/۱۹ درصد افزايش يافت.طی ۱۰ ماه اول سال جاری شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی نسبت به دوره مشابه سال قبل ۸/۱۷ درصد افزايش نشان می دهد.ميزان تورم در دوازده ماه منتهی به دی ماه ۱۳۸۶ نسبت به دوازده ماه منتهی به دی ماه ۱۳۸۵ معادل ۵/۱۷ درصد بوده است.
---
طبق احضاريه ای که امروز از سوی شعبه ۶ اجرای احکام دادگاه انقلاب بدست پيمان عارف رسيده است، وی می بايست ، خود را جهت اجرای حکم يک سال و نيم حبس تعزيری، به زندان اوين معرفی نمايد.
پيمان عارف دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سياسی دانشگاه تهران که سال گذشته به سبب فعاليت های خود از دانشگاه اخراج شده بود، در اين خصوص می گويد:" طبق اين احضاريه می بايست ظرف ۷۲ ساعت، خود را به زندان اوين معرفی نمايم."
گفتنی است، عارف در خرداد ماه ۸۲ توسط نيروهای اطلاعات سپاه بازداشت و مدتی را در بند (۲- الف) زندان اوين به سر برد. وی سپس از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به اتهام اقدام عليه امنيت از طريق رهبری تجمعات دانشجويی در خرداد ۸۲ و در جريان صدور حکم اعدام برای هاشم آقاجری به ۵/۱ حبس تعزيری محکوم شد.
---
ادوارنيوز: با گذشت ۱ ماه از بازداشت آناهيتا حسينی دانشجوی دانشگاه تهران و بيتا صميمی زاد دانشجوی دانشگاه پلی تکنيک ، همچنان خبری مبنی بر آزادی و يا تبديل قرار اين دو دانشجو منتشر نشده است.
آناهيتا حسينی و بيتا صميمی زاده ۲۴ ديماه در جريان بازداشت تعدادی از دانشجويان طيف چپ بازداشت شده اند. بنا بر گزارش وبلاگهای خبری که اخبار مربوط به دانشجويان طيف چپ را پوشش می دهند اناهيتا حسينی در تماس تلفنی با منزل از نگهداری خود در زندان اوين به همراه بيتا صميمی خبر داده است.
---
آيت الله عميد زنجانی از سوی دکتر فرهاد رهبر رئيس دانشگاه تهران قائم مقام رئيس دانشگاه تهران در هيئت مميزه اين دانشگاه شد.
---
رضا نگه داری، فعال دانشجويی دانشگاه تهران، که پس از حوادث اخير کوی دانشگاه تهران چندين بار به کميته پيگری وزارت اطلاعات احضار شده بود، ناپديد شده است.
به گزارش خبرنامه اميرکبير از اين فعال دانشجويی به مدت يک هفته است که هيچ گونه خبری در دست نيست و احتمال می رود نامبرده توسط نيروهای امنيتی بازداشت شده باشد.
پس از ناآرامی های کوی دانشگاه تهران در اوايل بهمن ماه، حدود ۱۰ نفر از دانشجويان ساکن کوی به دفتر پيگيری وزارت اطلاعات و يا دادگاه انقلاب احضار و در آن جا مورد بازجويی قرار گرفتند.
در جريان احضار دانشجويان به دفتر پيگيری وزارت اطلاعات سلمان يزدان پناه، چند ساعت تحت بازداشت و بازجويی قرار داشت. نيروهای امنيتی در نهايت به اين شرط سلمان يزدان پناه را آزاد کردند که او رضا نگه داری، ديگر فعال دانشجويی، را قانع کند که او نيز به اين دفتر مراجعه نمايد.
پس از چند مرتبه رفت و آمد نگه داری به دفتر پيگيری وزارت اطلاعات، از هفته گذشته هيچ گونه خبری از اين دانشجو در دست نيست و احتمال می رود اين دانشجو در جريان احضارهای مکررش به اين دفتر بازداشت و به زندان اوين منتقل شده باشد.
رضا نگه داری و سلمان يزدان پناه، همچنين به سبب شرکت در تجمعات اعتراض آميز دانشجويی توسط کميته انضباطی دانشگاه تهران به محروميت موقت از تحصيل محکوم شده بودند. رضا نگه داری دانشجوی رشته حقوق دانشگاه تهران است.
---
احترام شادفر عضو مرکز فرهنگی زنان و از مادران کمپين يک ميليون امضا از سوی شعبه ۱۳ دادگاه انقلاب اسلامی به ۶ ماه حبس تعليقی تا دوسال محکوم شد . اتهام احترام شادفر"اقدام عليه امنيت ملی از طريق تبلبغ عليه نظام جمهوری اسلامی در کمپين يک ميليون امضا" اعلام شده است. علت صدور چنين حکمی جمع اوری امضا اعلام شده است.
---
محتشمی در مجلس ختم آیت الله توسلی (نقل از ابطحی ):مجلس سکوت محض شد. در مورد رفتار امام با مخالفينش و نيروهای نظامی و انتخابات و رد صلاحيت­ها حرف مي­زد. در مورد رد صلاحيت­ها، يک جا گفت اگر قرار رد صلاحيت باشد، بايد ۱۲ نفر اعضای شورای نگهبان در رأس رد صلاحيت­ها قرار داشته باشند. حسينيه به اين عظمت با آن همه جمعيت، سکوت مطلق بود. من رديف پشت سر صاحب عزاها و مسئولان طراز اول نشسته بودم. از همه‌ی گروه‌ها بودند. هيچکس به بغل دستي‌اش نگاه نمي­کرد.
---

۱۳۸۶ بهمن ۲۹, دوشنبه

قبل از دیدن عکس وضو بگیرید

سخنرانی جهانبگلو در دانشگاه تورنتو


فرهنگ خشونت را به عدم خشونت تبدیل کنیم

جهانبگلو در آغاز سخنان خود از استادان، دانشجویان، کارکنان و همه کسانی که به هر شکلی کمک کردند تا او دوباره به کانادا و دانشگاه تورنتو بازگردد، تشکر کرد و گفت: «تدریس بهترین روش یادگیری و احترام به دیگران و تعهدی برای ایجاد گفت‌وگو است تا ایجاد تک‌گویی و مانند خیابانی دوطرفه است و بسیار خوشحال ام که به تدریس بازگشتم.»
جهانبگلو گفت: «به نظر من توجه به مسئله بردباری درعین حال توجه به مسئله خشونت‌ورزی نیز هست که مرکز توجه همه تجربه‌های روشنفکرانه بوده و برای من هم در بیست سال گذشته همین‌طور بوده است... نکته مهم این است که انسان‌ها بالقوه توانایی دارند که به زندگی شخصی و جمعی خود معنی بدهند...»

وی با نقل قولی از هانا آرنت جامعه‌شناس معروف گفت: «سیاست فقط فضایی نیست که در آن رویای یک ایدئولوژی به نتیجه و عمل می‌رسد، بلکه مشخصا فضایی است که در آن عقاید گوناگون برخود می‌کنند و افکار عمومی را پدید می‌آورند. فضایی که انسان‌ها قادر خواهند بود یکدیگر را درک کنند و با هم زندگی کنند.»
وی گفت که به هر صورت ما در دنیای متنوعی زندگی می‌کنیم و قادر نیستیم ارزش‌های انسانی خودمان را در تجربه یک زندگی با هم سازگار کنیم. به معنی دیگر تنوع نمی‌تواند فرصت به ثمر رساندن همه حقیقت‌ها را فراهم کند، به همین جهت در عمل در دنیای تقابل ارزش‌ها زندگی می‌کنیم. اگر هدف زندگی سیاسی رسیدن به برخی از تفاوت‌ها برغم تفاوت باورها و ارزش‌ها و شیوه‌های زندگی‌مان باشد، بنابراین مهم است که به ارزش‌های عمومی و مشترکمان احترام بگذاریم.»
جهانبگلو در ادامه سخنان خود گفت: «پاسخ اخلاقی ما به دیگران هم‌چنین عکس‌العمل در برابر خشونت در جامعه است. یعنی اخلاقیات و اصول آزادی سرمنشا ارزش‌هاست، نه خشونت. به معنی دیگر برای ایجاد زندگی بهتر باید فرهنگ خشونت را دست‌ در دست هم به فرهنگ مسئولیت و فلسفه عدم خشونت تبدیل کنیم.»
جهانبگلو درباره ماهیت تمدن‌ها گفت: «همه تمدن‌ها نیاز دارند ضمن داشتن هویتی مشخص به روی تمدن‌های دیگر هم باز باشند. به معنی دیگر تمدن‌ها برای اینکه پیشرفت اخلاقی مداومی داشته باشند باید دینامیک، و ویژگی‌های برقراری گفت‌وگو را دارا باشند.»
جهانبگلو در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «من از ایران و سرزمینی می‌آیم که دارای تمدن و تاریخی قدیمی است و اندیشه‌های باارزشی چون فلسفه زرتشت که نیک‌بختی، آزاد ی و صلح را در فرم؛ گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک به ما می‌آموزد. این ارزش‌ها می‌تواند راهنما و حافظ اخلاقیات جهانی باشد. ارزش‌هایی که ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای حفظ صلح جهانی است.»

ظهور و سقوط تمدن‌ها موضوع دیگری بود که جهانبگلو در سخنان خود به آن اشاره کرد و گفت: «کتاب‌های زیادی درباره جوامع وفرهنگ‌هایی نوشته شده که زمانی در اوج شکوفایی بوده‌اند و بعد از نظر فکری و انسانی بدلیل تعصب و نابردباری دچار سقوط و فروپاشی شده‌اند. تعصب به افراد کمک می‌کند تا جهان را به شکل ساده‌ای ببینند و متاسفانه تعصب زیر سلطه خشونت قرار دارد؛ که راه تنفر و پس زدن مداراست. برای یک متعصب، مدارا و عدم خشونت به معنی کاهلی و فعال نبودن است. و تعجبی ندارد، اگر همه آنها که با تعصب زندگی می‌کنند نسبت به اندیشه گفت‌وگو و ضرورت اشتراک فرهنگی بی‌تفاوت اند.»
جهانبگلو در ادامه سخنرانی خود گفت: «وقتی افراد تصور می‌کنند حقیقت مطلق نزد آن‌هاست و راهی برای گفت‌وگو وجود ندارد، پایان و انکار موجودیت دیگران است و نمی‌توانند میان ارزش‌های مختلف رابطه برقرار کنند. مثل برخی از مسلمانان، یهودی‌ها، مسیحی‌ها و هندوها. در حالی‌که هیچ یک از مذاهب خشونت را به پیروان خود نمی‌آموزد. این رفتارها سیاسی کردن مذاهب است که بزرگ‌ترین خطر برای صلح و آرامش در جهان ماست. در چنین شرایطی پذیرش متقابل و احترام به حرمت دیگران تنها به معنی گسترش فرهنگ گفت‌وگو میان فرهنگ‌های مختلف است.»
وی ادامه داد: «بیشتر فرهنگ‌ها و جوامع مذهبی از شبکه ارتباطی جامعه مدنی و همبستگی میان ملتها وحشت دارند و حداقل ارتباط را با دیگر فرهنگ‌ها برقرار می کنند. امروز در روابط بین‌الملل، صلح شرط اصلی توسعه دموکراتیک و ثبات است و به همین دلیل سونامی خشونت، که در سال‌های اخیر در برخی نقاط دنیا پدید آمده، این پرسش را مطرح کرده که چگونه مردم می‌توانند به‌طور موثر با خشونت‌های دوران ما مقابله کنند.»
رامین جهانبگلو در ادامه گفت: «اگر ما باور داریم که هر فردی تکه‌ای از حقیقت را در اختیار دارد، احتیاج داریم که به یکدیگر گوش دهیم و اجازه دهیم همگی حقیقت را کشف کنیم.»

جهانبگلو در پایان سخنان خود گفت: «پرسش این نیست که به روش ساموئل هانتینگتون شرق را در براب غرب یا شمال را در برابر جنوب از طریق برخورد فرهنگ‌ها قرار داد، مسئله این است که انتخاب عدم خشونت به ما بستگی دارد. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که سرنوشت‌ها و روبنای فرهنگ‌ها با هم تداخل می‌کنند. دیگر زمان آن گذشته است که دستورهای مستبدانه یا سنت‌های مذهبی، لایه‌های گوناگون مشروعیت را تعیین کنند. زمان آن فرا رسیده که بشریت تلاش‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را در جهت عدم خشونت بازنگری کنند. مدل آینده نباید از مسیر برخورد میان فرهنگ‌ها، بلکه از راه گفتگو و همکاری میان فرهنگ‌ها عبور کند. به نظر من زمان آن رسیده که عدم خشونت و بالاترین فرم اخلاقی برای چنین چالشی مد نظر قرار بگیرد.»
پس از پایان سخنرانی رامین جهانبگلو بخش پرسش و پاسخ برگزار شد. وی در پاسخ به پرسشی در رابطه با مسایل کشورهای خاورمیانه گفت: «مشکل خاورمیانه این است که همیشه خواسته‌ایم مسایل این منطقه را از طریق خشونت حل کنیم. در حالی‌که باید به صدای همدیگر گوش کنیم و به ارزش‌های مشترکی که میان مردمان آن منطقه وجود دارد اهمیت دهیم و توجه کنیم، و به نظر من نسل جدید دارد نشان می‌دهد که به این نکات توجه دارد.»
جهانبگلو در پاسخ به پرسشی دیگر درباره رفتارهای حکومت ایران از زمان انقلاب تا کنون و پرهیز از هرگونه امکان برقراری گفت‌وگو اشاره کرد: «من نسبت به آینده ایران خوش بین هستم و همیشه سعی کرده‌ام با تصویری که به نادرستی از ایران در خارج ارائه می شود؛ که ایران همان چیزی است که حکومت ایران معرف آن است مبارزه کنم. به نظر من ایران فقط حکومت این کشور نیست. ایران یک فرهنگ، یک تاریخ، یک ملت و یک آرزوست. ایران آینده است و آینده لزوما تصویری نیست که اکنون مشاهده می‌شود.»

۱۳۸۶ بهمن ۲۸, یکشنبه

جايی که جان آدمی به مويی بند است - رادیو فردا


تبرئه و آزادی جوانی که به اتهام چهار بار نوشيدن مشروبات الکلی به اعدام محکوم شده بود، دو يا سه روز پس از صدور حکم اعدام، گرچه خبری شادی بخش بود، اما نشان می دهد که فاصله مرگ و زندگی و اعدام و تبرئه در دادگاه ها و نظام قضايی جمهوری اسلامی ايران تا چه حد نزديک و از قانون و ضابطه دور و به تصادف وابسته است.
همزمان با محاکمه اين جوان، رييس قوه قضاييه اعدام يک نوجوان را که به هنگام وقوع جرم کمتر از ۱۸ سال داشت، به تاخير انداخت به اميد آنکه خانواده مقتول از اعدام کودکی که در يک دعوای کودکانه مرتکب قتلی ناخواسته شده است، درگذرند.
مرگ و زندگی اين نوجوان نيز، چون مرگ و زندگی همه متهمان به قتل در ايران، نه به قانون و ضابطه، که به تصادف و اراده فردی کسان و نهادهای غير قضايی، چون خانواده مقتول، وابسته شده است.
و باز هم در همين چند روز اخير، دادگاهی در سنندج درخواست خانواده ابراهيم لطف اللهی را برای نبش قبر، کالبد شکافی و تحقيق در باره دليل واقعی مرگ اين دانشجو در زندان، که خودکشی اعلام شده است، با اسنتاد به «شرعی نبودن نبش قبر» رد کرد و گفته می شود که ماموران وزارت اطلاعات سنندج از خانواده اين دانشجو به اتهام «توهين به ماموران دولت» شکايت کردند.
همزمان با خبر تعويق اجرای حکم زندان هادی قابل، يک روحانی وابسته به اصلاح طلبان مذهبی، گفته شد که امام جمعه مسجد قباد سنندج، که پس از يک سخنرانی انتقادی در مسجد ناپديد شده بود، در حالی يافته شده است که حافظه خود را از دست داده و کلماتی چون «نزنيد» را مدام تکرار می کند و پزشکان بيمارستان وجود آثار ضرب و جرح را بر بدن او تاييد کرده اند.
اين فهرست متناقض را می توان با اشاره به موارد ناهمگنی چون برخورد متفاوت با زندانيان سياسی و عقيدتی، برخورداری برخی زندانيان از امکان مصاحبه، ملاقات، مرخصی و نوشتن مقالاتی حتی در رد قانون اساسی و محروميت برخی ديگر از همه حقوق زندانيان سياسی، شکنجه و گاه به اصطلاح خودکشی آنان در زندان ادامه داد.
راه شرعی ورود سياست به قضاوت
قاضی دادگاهی که جوانی را به اتهام چهار بار نوشيدن مشروبات الکلی به مرگ محکوم کرد، برای توجيه حکم خود به حديثی از پيامبر اسلام و تحرير الوسيله آقای خمينی استناد کرد.
در حديث نقل شده از پيامبر اسلام مجازات نوشيدن مشروبات الکی پس از سه بار شلاق خوردن مرگ تعيين شده است.
تحرير الوسيله نيز، که بر اساس قوانين مصوب ايران از مبانی قوانين محاکم ايران است، ۸۰ ضربه شلاق را برای بار اول تا سوم و اعدام را برای بار چهارم تعيين کرده است.
قاضی در اثبات حکم اعدام به «سوابق متهم در رايانه دادگستری» و «گواهی پزشک قانونی مبنی بر شرب خمر» و برای صدور حکم تبرئه و آزادی به «انکار متهم» استناد کرد.
می توان تصور کرد که اين بار بخت با محکوم يار بوده و خبر صدور حکم اعدام او پيش از اجرا منتشر شده و قوه قضاييه برای جلوگيری از نتايج منفی چنين حکمی در افکار عمومی و رسانه ها و محافل بين المللی مدافع حقوق بشر راهی شرعی يافته و انکار متهم را در رسيدگی دوم پذيرفته است.
اما در عين حال می توان پرسيد که اگر خبر منتشر نمی شد، يا پس از اجرای حکم اعدام منتشر می شد، چنان که در باره سنگسار مردی در حوالی قزوين در يکی دو ماه گذشته رخ داد، مسئوليت قتل انسانی که می توانست در همان دادگاه تبرئه و آزاد شود، بر دوش چه کسی سنگيی می کرد؟
قانون يا استنباط و اراده فردی
بسياری از متفکران در توضيح دليل وجودی و ضرورت قانون و نهاد قضايی گفته اند که حتی بدترين قوانين بر بی قانونی و حاکميت تصادف و اراده فردی بر زندگی مردمان برتری دارد.
شاخص اصلی دستگاه قضايی، حتی دادگاه های انگيزيسيون(تفتيش عقايد) کليسای کاتوليک در قرون وسطای اروپای غربی و دادگاه های شرع در ايران پيش از مشروطه، و درهمه نظام های حقوقی و در همه حکومت های دنيا در طول تاريخ و اکنون «قانونمندی و رفتار بر اساس ضوابط معين، اعلام شده ، يک سان و همگن» تعريف شده است.
قوانين و ضوابط دستگاه های قضايی می توانند درست يا غلط، متناسب يا نامتناسب، عادلانه يا ناعادلانه، انسانی يا غير انسانی ارزيابی شوند اما برخوردار از نظام، پيش بينی پذير، قانونمند و متکی بر ضوابط اعلام شده و معينی بايد باشند که نقش اراده فردی و تصادف را حذف می کند.
ترکيب متناقض قوانين شرعی و مدنی
بحث در باره قوانين شرعی و قضاوت در هزار و اندی سال گذشته از مهم ترين فصول فقه شيعه بوده و آثار گوناگونی در اين عرصه تاليف شده است.
«عادلانه کردن امر قضاء» و نهادهای قضايی نيز از مدعيات اصلی روحانيت شيعه در انقلاب اسلامی بود، با اين همه حدود سه دهه پس از انقلاب، در حالی که نظام جمهوری اسلامی، در عرصه های نظامی و امنيتی و حتی در برخی از ابعاد زندگی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، نهادهای خود را شکل داده است، دستگاه قضايی ايران چندان از ضابطه مندی دور شده است که قصه های عصر کهن را به ياد می آورد که اراده فردی و تصادف در آنها نقش اصلی را ايفاء می کنند.
طرفه آنکه سه دهه پس از انقلاب، قانون مجازات اسلامی، قوانين کيفری دادگاه های ايران، هر يک يا ۵ سال، به طور «موقت» تصويب می شود و مجلس های ايران هنوز نتوانسته اند يک قانون غير موقت جزاء را تدوين و تصويب کنند.
به اين ترتيب قوانين قضايی ايران ترکيبی است ناهمخوان و متناقض از احکام شرعی و مدنی.
ناخوانی قوانين شرعی با قوانين مدنی و با واقعيت های زندگی معاصر، حذف بسياری از مراحل رسيدگی به پرونده و حذف برخی نهادهای قضايی برای اسلامی کردن محاکم، ابهام، کليت و تفسير پذيری قوانين شرعی، نقش تعيين کننده استنباط و تفسير و تاويل قاضی در صدور حکم ، دست باز قضات شرع در شيوه های اثبات جرم يا تفسير شرع، امکان ارايه برداشت ها و تفسيرهای متفاوت از مبانی و قوانين شرعی و... از سويی و دخالت عوامل سياسی و اجتماعی از ديگر سو نظام قضايی ايران را، در جامعه ای که به گفته رييس قوه قضائيه به «کثرت جرائم مبتلا است»، به نهادی پيش بينی ناپذير، غير عقلانی و غير قانونمند بدل کرده است.
در جامعه ای که جان آدمی به مويی بند است، می توان برای جوانی که از مرگ رها شد، عمر بيشتری آرزو کرد و اميدوار بود که دست تصادف نوجوان ديگری را از مرگ نجات دهد، اما در برابر دستگاه قضايی که فاصله اعدام و تبرئه و آزادی در آن به مويی بسته است و هر اتهامی می تواند احکامی پيش بينی ناپذير را در پی داشته باشد، شادی رهايی يک متهم از مرگ با نگرانی نسبت به سرنوشت ديگران همراه است.
فرج سرکوهی

۱۳۸۶ بهمن ۲۴, چهارشنبه

عکسی که سالها سانسور شده است




نفر سمت راست گوشه، ابوالحسن بنی صدر است. او که با 11 میلیون رای نخستین رئیس جمهور ایران شده بود، با جمله تاریخی آیت الله خمینی در 25 خرداد 60:" 35 میلیون نفر بگویند بله، من میگویم نه." کنار زده شد. 7 تن از مشاورانش اعدام شدند، هزاران تن از هوادارنش به زندان رفتند و خودش رهسپار تبعید شد.
درست بالای سر خمینی، مرد روحانی با عمامه سفید آیت الله لاهوتی است. او که از زندانیان با سابقه قبل از انقلاب به همراه منتظری و طالقانی بود، بعد از پیروزی انقلاب از سرسخت ترین هواداران رئیس جمهور بنی صدر، به شمار میرفت. به فاصله 2 ماه پس از کنار زدن بنی صدر توسط لاجوردی به زندان اوین برده شد و اعدام شد. جمله معروف او خطاب به سران حزب جمهوری(بهشتی،خامنه ای و رفسنجانی) این بود: "مردم انقلاب نکردند تا من وشما بر آنها حکومت کنیم . اگر قرار بود با چماق و زورگویی بتوانند حکومت کنند قبل از شما آریامهر بود.حاکمیت تک حزبی است که صدای پای فاشیزم را به گوش میرساند. وای به حال آن انقلابی که 8 درصد به 80 درصد حکومت کنند. اگر زور میتوانست آدم را جای خودش بنشاند، پیش از شما زورمند تر از شما بودند. شما جز اینکه خفقان ایجاد کنید و برای مردم مشکل درست کنید کار دیگری نمیکنید."( روزنامه انقلاب اسلامی، ۲۲ فروردین ۱۳۶۰- انقلاب اسلامی، ۸آذر ۱۳۵۹)
نفرایستاده میان آیت الله مطهری و لاهوتی، صادق قطب زاده است. او که به همراه ابراهیم یزدی و بنی صدر راه انقلاب را در پاریس هموار کرده بود، 24 شهریور 1361، به اتهام توطئه انفجار جماران، زندانی و اعدام شد. آیت الله منتظری بعدها در خاطراتش نوشت:"بعدا شنيدم آقاي حاج احمد آقا در زندان سراغ آقاي قطب زاده رفته و به او گفته است شما مصلحتا اين مطالب را بگوييد و اقرار كنيد و بعد امام شمارا عفو مي‎كنند، ولي او را اعدام كردند. بعدها از طريق موثقي شنيدم كه جريان ريختن مواد منفجره در چاه نزديك محل سكونت مرحوم امام بكلي جعلي است و واقعيت نداشته است."(خاطرات آیت الله منتظری،ج۱،ص۴۸۵)
قطب زاده دردادگاه پرسيده بود:"روشنفکران و روحانيانی که بنيادگذار انقلاب بودند کجا هستند؟ آيا حتی يک تن از آنها در کاری هست؟ اينها که امروز بر کارند در جريان انقلاب چه می کردند؟"(ایستاده بر آرمان،ص ۲۷)
پی نوشت۱: آن که در کنار بنی صدر ایستاده، صادق طباطبایی است. سخنگوی دولت مهندس بازرگان بود. بعد به بازرگان پشت کرد و به صف حکومتی ها پیوست.در سال 61 به دلیل قاچاق 3.75 پوند تریاک توسط پلیس آلمان دستگیر و در دادگاه دوسلدورف به 3 سال زندان محکوم شد.( پس از بحران،خاطرات هاشمی رفسنجانی،صص ۳۵۹،۴۱۱،۴۱۹) با پادرمیانی وزیرخارجه آلمان و مصونیت سیاسی به عنوان عنصر نامطلوب از آن کشور اخراج شد. او همچنان به حمایت از جمهوری اسلامی ادامه میدهد.

۱۳۸۶ بهمن ۲۳, سه‌شنبه

دیکتاتوری در اسلام وجود ندارد




وحيده (نوشابه) اميری روز دوم بهمن ١٣٥٧ در شهرک نوفل لو شاتو در حومه پاريس به «خدمت» امام می رسد و پس از آرزوی «موفقيت» و «انشا الله پيروزی کامل» برای «حکومت اسلامی که خواست همه ملت ايران است» از «حضرت آيت الله» سووالاتی


می کند. حضرت نیز با پاسخهای ملیحانه ایشان را می نوازد:


«سئوال – چون مرا به عنوان يک زن پذيرفته ايد، اين نشان دهنده اين است که نهضت ما، نهضتی مترقی است. ولی ديگران کوشيده اند آن را عقب مانده نشان دهند. فکر می کنيد آيا زنان ما حتما بايد حجاب داشته باشند؟ و مثلا روسری رو سر داشته باشند؟


جواب – اما اينکه شما را پذيرفتم، بنده شما را نپذيرفتم. شما آمديد اينجا و من نمی دانستم شما می خواهيد بياييد اينجا که پذيرفتم. اين هم دليل بر اين نيست که اسلام مترقی است. ترقی هم به اين نيست که زنها خيال کرده اند يا مردهای ما خيال کرده اند. ترقی به کمالات انسانی و با اثر بودن يک زن در مملکت است نه به اين که سينما برويم که «دانس» برويم و اينها ترقياتی است که محمد رضا برای شما درست کرد که شما را به عقب رانده که ما بايد بعدها جبران کنيم»!


«خانم خبرنگار – چون بعضی گروههای کوچک نقطه نظرهای شخصی خود را بر ايران تحميل کرده اند... بعضی ها می گويند که ما از زير چکمه استبداد به زير نعلين استبداد می رويم.


حضرت آيت الله – آنها عُمّال شاه هستند. آنها که اين حرفها را می زنند سالهاست که می زنند و اينها را شاه به آنها ديکته کرده است و آنها به شما می گويند. برای اينکه بخواهند شاه را برگردانند. به آنها بگوييد شاه ديگر برنمی گردد و شما اگر حکومت اسلامی را ببينيد خواهيد ديد که ديکتاتوری در اسلام اصلا وجود ندارد»!

۱۳۸۶ بهمن ۲۲, دوشنبه















تاریخ بیهقی
داستان خیشخانه هرات
و از بیداری و حزم واحتیاط این پادشاه محتشم[ مسعود غزنوی ] ، رضی الله عنه ، یکی آن است که به روزگار جوانی که به هرات می بودی و پنهان از پدر شراب می خوردی ، پوشیده از ریحان خادم [ خدمتگذار خاص مسعود ] فرود ِ سرای، خلوتها می کرد و مطربان می داشت – مرد و زن – که ایشان را از راههای نبهره ( پوشیده ) نزدیک وی بردندی . در کوشک باغ عدنانی [ باغی درهرات با کوشک ها و کاخ ها ازآن غزنویان ] ، فرمود تا خانه ای برآوردند خواب قیلوله را ، و آن را مزمّـلها ( لوله مسین و برنجین که چون به طرفی بگردد آب را ببندد وبه طرف دیگر بگشاید ، شیر آب ) ساختند و خیشها ( نوعی پرده کتانی که در اتاق می آویختند و برای خنک شدن هوا آن را نمناک میکردند ) آویختند چنانکه آب از حوض روان شدی و به طلسم بربام خانه شدی و در مزمّلها بگشتی و خیشها تر کردی . و این خانه را از سقف تا به پای زمین صورت کردند ، صورت های الفیه ( کتابی بوده با تصاویر شهوت انگیزبه نام الفیه شلفیه ) ، از انواع گردآمدن مردان و زنان همه برهنه ، چنانکه جمله آن کتاب را صورت و حکایت و سخن نقش کردند ،و بیرون این ، صورتها نگاشتند فراخور این صورتها. امیر به وقت قیلوله آنجا رفتی و خواب آنجا کردی .و جوانان را شرط است که چنین و مانند این کنند [!] امیر محمود ... پوشیده بر وی مشرفان (جاسوسان ) داشت از مردم ، چون غلام و فراش و پیرزنان و مطربان و جز ایشان ، که آنچه واقف گشتندی بازنمودندی ، تا از احوال فرزند هیچ چیز بر وی پوشیده نماندی و پیوسته او را به نامه ها مالیدی و پندها می دادی ...و چنانکه پر بر وی جاسوسان داشت پوشیده ، وی نیز بر پدرداشت ، هم ازاین طبقه ، که هرچه رفتی بازنمودی و یکی از ایشان نوشتگین خاصه خادم بود ، که هیچ خدمتکار به امیر از وی نزدیک نبود ، ... .



پس خبراین خانه به صورت الفیه ، سخت پوشیده ، به امیر محمود نبشتند ، و نشان بدادند که از سرای عدنانی بگذشته آید ، باغی است بزرگ ، بر دست راست این باغ حوضی است بزرگ ، وکران این حوض ، از چپ ، این خانه است . وشب وروز براو دو قفل باشد زیروزبر، و آن وقت گشایند که امیر مسعود به خواب آنجا رود ، و کلیدها به دست خادمی است که اورا بشارت گویند.
و امیر محمود چون بر این حال واقف گشت وقت قیلوله به خرگاه آمد و این سخن با نوشتگین ِ خاصه خادم بگفت و مثال داد که « فلان خیلتاش ( فرمانده سپاه ) را- که تازنده ای بود از تازندگان که همتا نداشت- بگوی تا ساخته آید ، که برای مهمی اورا به جایی فرستاده آید ، تا به زودی برود و حال این خانه بداند.و نباید که هیچ کس بر این حال واقف گردد.» نوشتگین گفت :« فرمانبردارم .»
و امیر بخفت و وی به وثاق ( اتاق ) خویش آمد وسواری از دیو سواران خویش نامزد کرد با سه اسب خیارهء خویش ، و با وی بنهاد که به شش روزوشب و نیم به هرات رود ، نزدیک امیر مسعود و این حالها بازنمود و گفت : « پس ازاین سوارمن ، خیلتاش سلطانی خواهدرسید تا آن خانه ببیند... .»
آن دیوسوار اندر وقت تازان برفت . وپس کس فرستاد و آن خیلتاش را که فرمان بود بخواند. وی ساخته بیامد.... امیرمحمود به خط خویش گشادنامه ای نبشت براین جمله :« بسم الله الرحمن الرحیم ، محمودبن سبکتگین را فرمان چنان است این خیلتاش را که به هرات به هشت روز رود. چون آنجا رسید یکسر تا سرای پسرم مسعود شود، و از کس باک ندارد ، و شمشیر برکشد و هر کس که وی را از رفتن باز دارد گردن وی بزند و همچنان به سرای فرو رود ، و سوی پسرم ننگرد ، و از سرای عدنانی به باغ فرود رود... وبرکران آن ، خانه ای برچپ ، درون آن خانه رود و دیوارهای آن را نیکو نگاه کند تا بر چه جمله است و درآن خانه چه بیند و دروقت بازگردد چنانکه با کس سخن نگوید و به غزنین بازگردد....»
امیر نوشتگین خاصه را گفت :« اسبی نیکرو از آخور، خیلتاش را باید داد و پنج هزار درم .» نوشتگین بیرون آمد ودر دادن اسب و سیم وبه گزین کردن اسب روزگاری کشید و روز را می بسوخت ( عمدا اتلاف وقت می کرد )، تا نماز شام را راست کرده بودند و به خیلتاش دادند و وی برفت تازان .
آن دیو سوار نوشتگین ، چنانکه با وی نهاده بود به هرات رسید ، و امیر مسعود بر ملطـّفه واقف گشت و مثال داد تا سوار را جایی فرودآوردند، در ساعت فرمود که تا گچگران را بخواندند و آن خانه سپید کردند و مهره زدند که گویی هرگز بر آن دیوارها نقش نبوده است و جامه افکندند و راست کردند و قفل برنهادند ، و کس ندانست که حال چیست .
بر اثر این دیوسوار ، خیلتاش دررسید ، روز هشتم ، چاشتگاه فراخ ، وامیر مسعود در صفهء سرای عدنانی نشسته بود با ندیمان... خیلتاش دررسید ، از اسب فرو آمد شمشیر برکشید و دبوس درکش گرفت و اسب بگذاشت. دروقت ، قـُـتـلـُغ تگین [ حاجب مخصوص مسعود ] برپای خاست وگفت:«چیست؟» خیلتاش پاسخ ندادو گشادنامه بدو داد وبه سرای فرو رفت. قتلغ گشادنامه بخواندو به امیرمسعود داد و گفت :« چه باید کرد ؟» امیر گفت :« هرفرمان که هست به جای باید آورد .» هزاهز ( رعشه از ترس ؛ فتنه ای که مردمان درآن جنبش کنند ) در سرای افتاد. و خیلتاش می رفت تا به درآن خانه ، و دبوس در نهاد و هر دو قفل بشکست و در خانه بازکـــرد و دررفت. خانه ای دید سپید ، پاکیزه ، مهره زده و جامه پاک. بیرون آمد و پیش امیر مسعود زمین بوسه داد و گفت:« بندگان را از فرمانبرداری چاره نیست ، واین بی ادبی ، بنده به فرمان سلطان محمود کردم، و فرمان چنان است که در ساعت که این خانه بدیده باشم بازگردم ، اکنون رفتم .» امیرمسعود گفت:« تو به وقت آمدی و فرمان خداوند ، سلطان ، پدر را به جای آوردی ، اکنون به فرمان ما یک روز بباش که باشد به غلط نشان خانه بداده باشند، تا همه سرایها و خانه ها به تو نمایند.» گفت:«فرمانبردارم، هرچند بنده را این مثال نداده اند.»... یک یک جای بدو نمودند تا جمله بدید و مقررگشت که هیچ خانه نیست برآن جمله که اِنها کرده بودند...و چون خیلتاش به غزنین رسید و آنچه رفته بود به تمامی بازگفت ... امیر محمود گفت، رحمته الله علیه:
« براین فرزند من دروغ ها بسیار گویند .» ودیگر آن جست و جویها فرا برید.
----
برگرفته از «گزیده تاریخ بیهقی» /ابولفضل بیهقی ؛ به کوشش دکتر دبیر سیاقی /شرکت سهامی کتاب های جیبی 2536 تهران
------





می توان این حکایت را نشانه ای از زیرکی بیهقی دانست ، که در تاریخ نیز خوشنام است و معروف به بیطرفی و نبشتن تاریخ به درستی در حد توان ، بیان احوال شخصی مسعود غزنوی و روابط داخلی آنها وفساد و بی اعتمادی بینشان به طریقی که از گزند سانسور زمان برهد. یادش نیک بادا

۱۳۸۶ بهمن ۲۱, یکشنبه

نطق بازرگان و شعارمرگ بر آزادی
راجع انتخابات مجلس آینده می خواهم صحبت کنم. نهضت آزادی اولین گروهی خواهد بود که با مقابله با استبداد و رجعت طاغوت خواهد پرداخت. اما آرمان مشترک، یعنی مثلث مقدس آزادی ملت، استقلال مملکت، استقلال جمهوری اسلامی با دو اصل مقدس دیگر، یعنی حاکمیت ملی و اجرای قانون اساسی، مخمسی تشکیل می دهند که پنج ضلع آن وابستگی ملازم متقابل با هم داشته، حیات و قوامشان در گروی انتخابات آزاد می باشد.

اگر ما مجلس آزاد مستقلی نداشته باشیم که متعلق و منبعث از تمام ملت باشد، دیر یا زود جمهوری اسلامی مانند سلف خود مشروطیت سلطنتی با حفظ صورت و عنوان، تبدیل به نوعی استبداد و نظام طاغوتی متکی به استیلای خارجی خواهد شد. همیشه و همه جای دنیا استبداد از روزی شروع شده است که یک شاه، یک خاندان، یک طبقه و حتی یک مکتب خواسته است ولو با حسن نیت و به قصد خدمت، خود را یگانه مالک، یگانه مسئول و یگانه مامور بر سایرین تصور و بر جامعه تحمیل نموده، وقعی به رضایت و رای مردم ننهد. در حالیکه مجلس های شورای واقعی و آزادی های اجتماعی، آخرین و بلکه یگانه سنگرهای استقلال کشورها و ضامن بقاء و سعادت ملت ها هستند.

شما نمایندگان محترم و کسانی که زمام امور، فعلاً در اختیارشان است، دو راه در پیش دارید: اجرای انتخابات در شرایط و جو حاضر، انجام انتخابات واقعاً آزاد و ملی بر طبق قانون اساسی

بدیهی است که در شرایط حاکم و محیطی که روزنامه ها و رسانه های گروهی، راهپیمایی ها و اجتماعات، محاکم و منابر، نهاد ها و جمعه ها حالت انحصاری یک طرفه داشته، مخالفین و معترضین و غیر موافقین، محروم از روزنامه و اجتماعات و سخنرانی های عمومی باشند و در صورت نامزد انتخابات شدن، نگران از حملات و خطرات شدید، خصوصاً در شهرستان ها باشند، با چنین احوال و اشکالات، هیچ انتخاباتی را هیچ آدم منطقی منصف، انتخابات آزاد نخواهد گفت.

عکس العمل طبیعی و معنی دار مردم اگر به حال خود گزارده شوند، تعلل و تقلیل مشارکت است، بنابراین از پشت این تریبون اعلام می نمایم که انتخابات خالی از آزادی و نظارت ملی و مجلس حاصل از آن فاقد کمترین اثر برای اهداف فوق و عاری از اعتبار و ارزش از نظر شرعی و قانونی و حقوقی بوده، هر اکثریتی که آورده شود و هر ادعایی که از استقلال و تایید مردم بنمایند، مردود و باطل است.

انتخابات واقعاً آزاد این است که اسماً و رسماً به دور از تبعیض و تظاهر و از هم اکنون که چند ماه به زمان انتخابات مانده است، اعلام و اجرای آزادی گردیده، اجازه نطق و نوشتن و گرد آمدن، آن طور که قانون اساسی و قانون مطبوعات مقرر داشته است به موافق و مخالف داده شود؛ همه افراد ملت در اظهار عقیده و انتقاد و اعتراض در انتخابات نمایندگان خود آزاد باشند و از تهمت و تهدید…
(در این لحظه نطق پیش از دستور مهندس بازرگان به دلیل اعتراض شدید و شعارهای مرگ بر بازرگان نمایندگان و سکوت رضایت آمیز هاشمی رفسنجانی رییس وقت مجلس نا تمام می ماند)


تصویری ازفیلم موسیو ابراهیم
اریک امانوئل اشمیت

چند روز پیش مجموعه داستان های کوتاهی خریدم از نویسنده فرانسوی اریک امانوئل اشمیت با برگردان خانم شهلا حایری به نام « یک روز قشنگ بارانی » . این کتاب ترجمه چند داستان از کتابی است با نام دیگری . اگر اشتباه نکنم حدود یکسال پیش یا قبل تر کتاب دیگری از همین نویسنده خواندم به نام « ابراهیم آقا و گلهای معرفت » ، فکر کنم ترجمه سروش حبیبی بود . هر دو کتاب شامل داستان های خوبی است .اگر اهل داستان کوتاه هستید ، خواندنشان را پیشنهاد می کنم .

در زیر زندگی نامه اشمیت که در ویکی پدیا منتشر شده را آورده ام :

اریک امانوئل اشمیت (تولد 1960 در سنت فوی لس ِ لیونSainte-Foy-les-Lyon ) نویسنده و نمایشنامه نویس محبوب و معاصر فرانسوی است . نمایشنامه های او در بیش از 30 کشور جهان ترجمه شده و به روی صحنه برده شده است.
او در مدرسه « لیس دو پارک » لیون درس خواند و در دانشگاه معروف « اکول نورمال سوپریر» پاریس پذیرفته شد .( 85-1980 ) و از همان دانشگاه موفق به دریافت دکترای فلسفه شد . موضوع پایان نامه اش را « دیدرو و متافیزیک » برگزید. وی به مدت سه سال در شربورگ و دانشگاه شامبری تدریس کرد. اصلیت او از استان الزاس است. پدر و مادرش معلم ورزش بودند . تحت تاثیر پدر و مادر غیر مذهبی اش بزرگ شد . او سرانجام پس از سالها انکار خدا به مسیحیت ایمان آورد.
ابتدا او به عنوان نمایشنامه نویس شناخته شد. کار اولش نمایشنامه " Le nuit de …" چندین بار در فرانسه و کشورهای دیگر در سالهای 92-1991 به اجرا درآمد . موفقیت او در تاتر با دومین نمایشنامه اش « بازاریاب » آغاز شد که در سال 93 برنده جایزه « مولیر» برای بهترین نویسنده و نمایش شد. سالهای بعدی با موفقیت های پی درپی تاتری همراه بود مانند :
"Golden Joe" (1995), "Variations Énigmatiques" (1996), "Le Libertin" (1997), "Milarepa" (1997), "Frédérick ou Le Boulevard du Crime" (1998), "Hôtel des deux mondes" (1999) and "Monsieur Ibrahim et les fleurs du Coran" (1999).
اشمیت موضوع های گوناگون و متنوعی را در کارهایش مطرح کرد. " جو طلایی " (golden Joe) نگاهی دارد به طرز تفکرآنهایی که در موسسه های مالی بزرگ درگیر بوده و فقط به خود توجه دارند. در نمایشنامه معمای پیچیده "Enigmatiques Variation" نویسنده به دومرد بسیار متفاوت صدا می بخشد که فلسفه هایشان را درباره عشق و زندگی مطرح می کنند- که در آخرمعلوم میشود که هر دو آنها عاشق یک زن بوده اند. “ La libertine" یک درام تاریخی است درباره زندگی دیدروِ فیلسوف و در سال 2000 فیلمی از آن پخش شد. در سال 2001 ، اشمیت برنده جایزه "Grand Prix du théâtre " آکادمی فرانسه شد.
نمایشنامه های او در 35 کشور جهان به روی صحنه رفته و به زبان های زیادی ترجمه شده است. این آثار تاثیراتی از بکت ، جین آنویل ، پائول کلاورل و دیگران را نشان می دهند . علاوه بر نمایشنامه ها ، او تعدادی رمان موفق نیز نوشته است ، از جمله :
"La Secte des Égoïstes" (1994), "Oscar et la dame rose" (1999), "L'Évangile selon Pilate" (2000), "La Part de l'Autre" (2001), "Lorsque j'étais une œuvre d'art" (2002), "L'enfant de Noé" (2004), "Ma vie avec Mozart" (2005)..
نمایشنامه مذاهب جهان نقش مهمی در نوشته های اشمیت بازی میکند . وی در "Le Cycle de l'Invisible" نوعی هماهنگی میان مذاهب و فرهنگ ها را جستجو می کند . "Milarepa" اولین جلد در این سری و بودیسم تبتی را به نمایش میگذارد. جلد دوم « موسیو ابراهیم و گلهای قرآن » اختصاص داد شده به صوفیسم ، شاخه ای از اسلام و همچنین اشاره ای به یهودیت دارد . "Oscar et la dame rose" ( جلد سوم ) مربوط به مسیحیت است . "L'enfant de Noé" (مقایسه بین یهودیت و مسیحیت ) پایان بخش این سری است .

« موسیو ابراهیم وگلهای قرآن » برنده جایزه 2004 آلمان برای قصه اش است که یک فیلم هم در سال 2003 از آن ساخته شده ، به کارگردانی فرانچسکو دوپیرون و عمر شریف در نقش اول.
آثار وی شامل :
محاکمه دون ژوان
معمای پیچیده
عیاش
فردریک یا بلوار گناه
اسکار و بانوی سرحال
انجیل پیلیت
فریضه جایگزین
بچه نوح
زندگی من با موتزارت
اصل زندگی نامه در آدرس زیر موجود است
http://en.wikipedia.org/wiki/%C3%89ric-Emmanuel_Schmitt
خامنه ای : همه بايد خود را موظف به شرکت در انتخابات بدانند و در اين مسير نيز بهانه جويی نکنند
به گزارش (ايسنا) خامنه‌ای روز جمعه در ديدار جمعی از فرماندهان و کارکنان نيروی هوايی ارتش جمهوری اسلامی که در سالروز بيعت تاريخی کارکنان نيروی هوايی ارتش با امام خمينی(ره) در ۱۹ بهمن سال ۵۷، برگزار شد، درباره اهميت راهپيمايی روز ۲۲ بهمن تاکيد کردند: مراسم سالگرد انقلاب در ايران برخلاف اکثر کشورها، يک مراسم کاملا مردمی است که مردم در هر شرايطی در صحنه حاضر می‌شوند
انقلاب اسلامی با ساقط کردن حکومت مطلقه موروثی و بی‌منطق سلطنت، بنای يک حکومت مردم سالاری و مبتنی بر ارزش‌های انسانی را پايه گذاری کرد و با استقرار نظام اسلامی، ملت ايران راه پيشرفت خود را يافت.
وی افزود: بررسی هر دوره از انتخابات در مقاطع مختلف نشان می‌دهد، تلاش تبليغات خصمانه استکبار جهانی بر کاهش حضور و انگيزه مردم برای انتخابات متمرکز بوده است که همواره هم به نتيجه نرسيده‌اند و اين مساله نشان دهنده اهميت انتخابات است.
خامنه‌ای انتخابات در نظام اسلامی را در مقايسه با ساير کشور جزو سالم‌ترين انتخابات ارزيابی کردند و افزودند: من به دست‌اندرکاران انتخابات توصيه کرده‌ام که بايد قانون به شدت رعايت شود و همه نيز بايد الزامات قانونی را بپذيرند و تسليم قانون باشند، زيرا قانون حد و فاصل حق و باطل است و قانون را نبايد دور زد.
----
یکی از مطالب آخرین شماره مجله زنان

۱۳۸۶ بهمن ۲۰, شنبه


ماهنامه عصر پنج‌شنبه هم لغو امتياز شد
ماهنامه عصر پنجشنبه، يکی از جدی‌ترين نشريه‌های فارسی‌زبان در حوزه‌ی ادبيات داستانی، پس از ۹ سال فعاليت و انتشار بيش از صد شماره توقيف شد.
اين ماهنامه به علت انتشار مطالب مغاير با موازين اسلامی و توهين به انبيای الهی در شماره ۱۰۵ و ۱۰۶ شهريور و مهر، مستند به بند يک و ۸ از ماده ۶ قانون مطبوعات لغو امتياز شد.
گفته می شود اتهام ماهنامه عصر پنج‌شنبه «توهين به حجاب اسلامی» بوده است. اين ماهنامه، تا پيش از آن‌که «شهريار مندنی‌پور» ايران را ترک کند، به سردبيری اين نويسنده‌ی نام‌آشنا منتشر می‌شد. پس از مندنی‌پور، «محمد کشاورز» سردبيری اين نشريه را عهده‌دار بود.
فرانسه: موشک ماهواره بر ایران، نمی تواند به فضا برسد
وزارت امور خارجه فرانسه در واکنش به آزمايش يک موشک ماهواره بر در ايران، گفت که اين موشک، توانايی رسيدن به فضا را ندارد و در واقع «يک موشک معمولی» است که تکنلوژی ساخت آن می تواند برای ساخت سلاح به کار رود.
ايران روز دوشنبه، ۱۵ بهمن ماه، موشکی را به نام «سفير» آزمايش کرد و مقام های ايرانی اعلام کردند که اين موشک را برای پرتاب ماهواره ای به نام «اميد» طراحی کرده اند. ماهواره «اميد» در ايران ساخته شده و يک ماهواره تحقيقاتی است.
پاسکال آندريانی، سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه روز پنج شنبه در جريان يک نشست پرسش و پاسخ آن لاين، گفت: «قطعنامه های ۱۶۹۶، ۱۷۳۷ و ۱۷۴۷ شورای امنيت سازمان ملل، نگرانی جامعه جهانی را از توسعه برنامه موشک های بالستيک ايرانيان که می توانند برای حمل تسليحات کشتار جمعی به کار روند، نشان داده اند.»
«آزمايش جديد که از سوی مقام های ايرانی به عنوان يک برنامه فضايی تصوير شده است، در زمانی که موشک های مورد سئوال، توانايی رسيدن به جو بالای اتمسفر را ندارند، به منبع تازه نگرانی بدل می شود.»
تغییر استراتژی از زبان دری نجف آبادی
دری نجف آبادی بعنوان استراتژی جديدی که ظاهرا تدوين شده و گام به گام می خواهند به اجرا بگذارند تا بلکه روحانيت را از زير ضربه افکار عمومی بعنوان مقصر تمام گرفتاری های مردم بيرون بکشند می گويد:
ما (روحانيون) بايد بجای اينکه خودمان در راس امور اجرائی قرار بگيريم، کسانی را تربيت کنيم و يا کسانی را به حوزه ها بفرستيم که تمام مراحل اجتهاد را طی کنند اما لباس روحانی را نپوشند و بيايند در راس امور اجرائی. در اصل روحانی اند اما بدون لباس روحانی!(نقل به مضمون)
عميدی زنجانی با همين استراتژی جای خودش را به "فرهادی" نداد؟ و فردا کسان ديگری جای خودشان را به کسان ديگری نخواهند داد؟ با همين استراتژی رياست مجلس را که اتفاقا بصورت سنتی از مشروطه به بعد اغلب در اختيار روحانيون بوده، آن را به حداد عادل ندادند؟

شرکت در اتخابات : آری یا نه ؟ 2


دو نکته درباره رفتار اصلاح طلبان در مواجه با شرایط بوجود آمده پیش از انتخابات در خور توجه است الف : موضع اصلاح طلبان در مواجه با رد صلاحیت ها و تضییع حقوق قانونی کاندیداها برای انتخاب شدن و مردم برای انتخاب کردن ، بیش از آنکه بر استدلات حقوقی و قانونی تکیه و تاکید کنند ، بر نظرات و سخنان خمینی تاکید می کنند و این رفتار رفقای اصولگرا یا ... خود را مغایر با سنت و رفتار امامشان می دانندوآن را در نهایت موجب سرفکندگی نظام ج.ا. می دانند. این رفتار معنی ای جز این ندارد که ایشان در نهایت ، قانون را در مرتبه ای پایین تر از نظر و قول ولی فقیه می دانند، یعنی همچنان پایشان لنگ است برای ایجاد و حفظ بستری پایدار در جهت بوجود آوردن حکومتی مبتنی بر قانون ، حکومتی که فصل الخطابش نه فرمایشات گوهربار « فرد » بلکه قوانین مصوب مجالس قانونی اش باشد ودیگر اینکه حفظ وجه ج.ا. را بر حفظ حقوق شهروندان ارجح می دانند . گویی مردم به دلیل تلاش برای حفظ جمهوری نکبت بار اسلامی است که ارزش دارند نه به خاطر« انسان » بودنشان. ب:چرا اصلاح طلبان در حالیکه مدعی اند تنها برای 31 کرسی مجلس امکان رقابت وجود دارد ، از شرکت در انتخابات صرف نظر نمی کنند ؟ وقتی جناح به اصطلاح راست یا اصولگرا یا ... همه راه هارا برای برگزاری یک اتنخاب سالم و واقعی از بین برده است ، چرا گروهی که مدام از مردمسالاری و التزام به قانون و ...دم می زنند ، همچنان بر حضور « بی رنگ » خود در انتخابات نمایشی پا فشاری می کنند ؟مگر نه اینکه شرکت در این انتخابات ضد دموکراسی و همراهی کردن با جناح تمامیت خواه که خود را ورای هر قانونی میداند با شعارها و ادعاها و بیانیه های اصلاح طلبان در تضاد است ؟ (آخر خط قرمز این جماعت کجاست ؟!) برای پاسخ به سووال بالا نیاز به مقدمه کوتاهی هست؛ امروزه همه حکومتها ، چه دموکراتیک و چه دیکتاتوری به کسب مشروعیت در افکار عمومی کشورشان و جهان به شدت نیاز دارند. به دلیل ارتباطات گسترده کشورها در همه ابعاد به خصوص اقتصادی ، تمامی دولت ها مجبورند به گفتمان غالب جهانی که همانا پایبندی به اصول پذیرفته شده جهانی است ، همچون دموکراسی ، حقوق بشر ، تصویب قوانین گمرکی در جهت تسهیل روابط تجاری و .... پایبند باشند . ( کشورهاییکه این اصول را به رسمیت نمی شناسند ، همچون ایران ، خود را از داشتن روابط سودمند اقتصادی و سیاسی و بهره مندی از ثمرات همراهی با جهان محروم می کنند . در حالیکه مجبورند تن به روابطی دهند که بیشتر شبیه باج دادن و رشوه دادن به برخی کشورهاست ، برای بدست آوردن کمترین همراهی و حمایت گاه و بیگاه و معمولا غیر موثر آنها ) یکی از این اصول جهانی دموکراسی است . دموکراسی ، یکی هم درانتخابات هر کشور تجلی می یابد. هر چه مشارکت مردم در انتخابات بیشتر باشد ، مشروعیت آن حکومت در انظار جهانی بیشتر است .حتی اگر مردم آن کشوربخواهند با شرکت در انتخابات به کل سیستم سیاسی « نه » بگویند یا هر هدف دیگری داشته باشند ، معنای حضور در انتخابات در افکار عمومی جهان جز پشتیبانی مردم از آن حکومت نیست . حکومت ها با تکیه بر میزان مشارکت گسترده مردم در انتخابات است که می توانند در صحنه های جهانی با قدرت و صلابت حاضر شوند. این چیزی است که جمهوری اسلامی به دلیل شرایط بحرانی در عرصه جهانی و ضعف و ناکارآمدی در عرصه داخلی ، امروزه ، بیش از هرزمانی بدان محتاج است : ترغیب مردم به شرکت درانتخابات نمایشی کناره گیری اصلاح طلبان از انتخابات به شکل وسیعتری مشروعیت نظام را در داخل و خارج به زیر سووال می برد و سبب کناره گیری درصد بالایی از رای دهندگان میشود و این در حالی است که اولویت اصلاح طلبان حفظ بیضه ج.ا. به هر قیمتی است . ایشان حاضرند از آبرو و وجه خودشان تا حقوق همه شهروندان تا منافع ملی ، همه را قربانی کنند.( فراموش نکنیم جنایات دهه 60 به دست همین اصلاح طلبان امروز صورت گرفته و هنوز هم در مقابل همه جنایاتی که اتفاق می افتد جز ابراز تاسف از اینکه این کارها موجب وهن نظام ج.ا. در جهان است چه واکنشی داشته اند؟) برای اصلاح طلبان نه حقوق انسان ها ، نه آزادی ، نه فرهنگ بلکه تنها حفظ نظام هدف است و باقی وسایلی که در صورت نیاز برای نیل به آن هدف از آنها بهره می گیرند و چناچه لازم شود در پای آن قربانی شان می کنند. بنابراین اصلاح طلبان به هیچ وجه انتخابات را تحریم نمی کنند .دعوایی هم که در حال حاضر بر سر رد صلاحیت جمعی از دوستانشان در جریان است ، بر سر میزان سهمشان از قدرت است و نه حقوق ملت