۱۳۸۷ خرداد ۲۳, پنجشنبه

سخنان پالیزدار

متن كامل سخنان اخير درباره نقش روحانيان در مفاسد اقتصادي‎‎بخش هاي مهمي از سخنان عباس پاليزدار در سايت‌هاي اينترنتي منتشر شده است. ولي با توجه به اهميت ادعاهاي ‏مطرح شده از سوي اين عضو کميته تحقيق و تفحص از قوه قضاييه، "روز" براي اولين بار متن کامل اظهارات ‏نامبرده را - تا جايي که از نوار سخنان وي قابل فهم است – منتشر مي کند. لازم به ذکر است که در متن زير، هر ‏کجا که اظهارات پاليزدار قابل فهم نبوده ، از علامت [...] استفاده شده است:‏‏[...] چرا ما نمي توانيم با مفاسد اقتصادي برخورد كنيم چون سران بزرگ مملكت در اين رابطه دخيل هستند و در ‏حال حاضر دولت به تنهايي به مبارزه با اين مفاسد برخاسته كه فكر مي كم نتواند موفق باشد. اگر بخواهم فقط چند ‏پرونده كوچك مفاسد اقتصادي را بگويم آنوقت مي بينيد كه چه مصيبتي كشور را گرفته كه داد رهبر را هم ‏درآورده و به خاطر بعضي مسايل رهبر بايد به صورت سربسته به مردم بگويد كه در كشور چه خبر است. ‏كساني كه به عنوان مفسد اقتصادي در كشور در حال فعاليت هستند تحت حمايت شاهرودي رئيس قوه قضاييه قرار ‏دارند. وقتي طي 16 سال گذشته پرونده هايي از مفاسد اقتصادي بررسي شده و مديران به دادگاه معرفي و دادگاه ‏حكم 5 ريال 10 ريال براي متهمان داده، ببينيد چه مصيبتي بر سر كشور آمده است. ‏پرونده شهرام جزايري هم كه مطرح شد، مانند هزاران پرونده مفاسد اقتصادي ديگر است، ولي چون شهرام ‏جزايري اسامي يكسري مفاسد اقتصادي و افراد وابسته را اعلام كرد مورد ضرب و شتم قرار گرفت چرا كه منافع ‏بسياري از علما و سران به خطر افتاده بود.‏در حال حاضر 123 پرونده مفاسد اقتصادي كشور در كميته تحقيق و تفحص مجلس در دست بررسي است ولي ‏اگر بخواهيم پرونده واقعي مفاسد اقتصادي را بيان كنيم، اصلاً نمي توانيم باور كنيم.‏‏[مجلس خواست از خود قوه قضاييه تحقيق و تفحص كنند، كه مخالفت كردند و نگذاشتند] به رهبر انقلاب متوسل ‏شدند. مقام معظم رهبري نوشتند كه آقاي شاهرودي، همانند ديگر دستگاه‌ها در تحقيق و تفحص عمل گردد. ‏كميته‌بندي‌ها صورت گرفت و در دستگاه قضايي كميته‌بندي شد و هر كميته‌اي در يكي از دستگاه‌ها مستقر شد. ‏براي مسائل اجرايي اين تفحص هم، ما مستقر شديم در سازمان بازرسي كل كشور. ‏نامه‌نگاري كرديم، اما برخلاف فرمايش مقام معظم رهبري، با وجود نامه‌هايي كه ما زديم و نامه‌هايي كه [...] مثلا ‏ما گفتيم مسئله فروش سؤال‌هاي كنكور چه بود؟ پرونده‌اش را بدهيد كه چه كسي [در اين كار] دست داشت. اينها ‏پرونده‌هاي اصلي را نمي‌دادند كه ببينيم چه كسي دست داشت، پرونده‌هاي فرعي را مي‌دادند. خلاصه ما هم دست ‏پيدا كرديم به كدهايي [...] به جاهايي كه رسيديم، مرخصي‌ها شروع شد [...] خلاصه ما فجايعي كه اتفاق افتاده در ‏جمهوري اسلامي را ديديم. خدا را شاهد مي‌گيرم كه شبها خوابم نمي‌برد. گريه‌ام مي‌گرفت كه ما اين‌همه شهيد ‏داديم، اين‌همه مصيبت‌ها مردم كشيدند. حالا بدون توجه به اين‌همه فقر و مصيبت‌ها و مشكلاتي كه مردم دارند، ‏كساني كه مردم پشت سرشان نماز مي‌خوانند، رفته‌اند اين كارها را كرده‌اند؟ خدا شاهد است خوابم نمي‌برد، هفته‌ها ‏خوابم نمي‌برد، روزها خوابم نمي‌برد.‏خلاصه ديدم كه يك آقايي آمده و نامه زده كه پسرش معلول جسمي است. گفته مي‌خواهم يك مؤسسه توانبخشي بزنم ‏كه پسرم هم برود در آن مؤسسه توانبخشي، دم دست خودم باشد. 100 تا، 200 تا، 300 تا معلول را نگهداري ‏كنيم در آنجا، پسرم هم مسئول آنها باشد. گفتند: باشد، خدا پدرت را بيامرزد. مؤسسه را كه ثبت كرده و كارش را ‏استارت زده، نامه زده به آقاي [...] گفته كه من ساپورت نياز دارم، نمي‌توانم خرج كنم كه، بايد نظام به ما كمك ‏كند. چه‌كار كنيم؟ فلان معدن را، معدن سنگ دهبيد فارس را بدهيد به اين آقا. آقا اين سنگ مرمر بهترين سنگ ‏مرمر دنياست، از منابع انفال جمهوري اسلامي است. بدهيم به شما؟ بله، بدهيدش به من. معامله انجام شد و اين ‏معدن را به اين آقا واگذار كردند. دوباره بعد از يك مدت گفت آقا اين معدن كافي نيست، معدن [...] زنجان را هم ‏بدهيد به ما. چهار تا را كه ما پيدا كرديم، چهار تا معدن را يك آقايي از علما گرفته، كه مردم هم پشتش نماز ‏مي‌خوانند متأسفانه. ‏‏[يكي از حاضر خواستار اعلام اسم فرد مي‌شود] اگر اجازه بدهيد، اسم نبرم. شايد بعضي‌ها خداي نكرده ... [تعداد ‏بيشتري خواستار اعلام اسم فرد مورد اشاره مي‌شوند] خب بعضي‌ها معتقدند كه اگر اسم بياوريد مردم نسبت به ‏مذهبشان بي‌اعتقاد مي‌شوند. من اين اعتقاد را ندارم ها... مردم ما مذهبشان پايه و اساسش وصل نيست به علما، ‏وليكن بعضي‌ها چون اين اعتقاد را دارند من مراعات مي‌كنم... [اعتراض جمعي. يكي از دانشجويان مي‌گويد ‏بگوييد تا پشت سرش نماز نخوانيم.] نه ديگر، اگر بنا باشد ما بگوييم و شما نماز نخوانيد كه نمي‌شود... [ادامه ‏همهمه] باشد، من چند موردي را اسامي‌اش را مي‌گويم. اين يكي كه عرض كردم، آقاي امامي كاشاني است. استاد ‏اخلاق و چه و چه و از اين مسائل.‏عرض شود خدمتتان كه، يك دانشكده‌اي را رفته‌اند از مقام معظم رهبري اجازه‌اش را گرفته‌اند كه براي خواهران ‏دانشكده علوم قضايي مي‌خواهيم بزنيم در قم. چيز خوبي است كه خواهران هم در آن فضا حضور داشته باشند، اگر ‏متهمي از خواهران [بود] از او بازجويي كنند و از اين حرفهاي اينطوري. خلاصه نظر آقا را گرفتند كه اين ‏دانشكده تأسيس شود. آقا استقبال كردند و مجوز صدور دانشكده را دستورش را دادند. مؤسسه اين دانشكده بلافاصله ‏بعد از گرفتن مجوز رفتند دنبال ساپورت‌هاي مالي‌اش. [نوشتند:] جناب آقاي نعمت‌زاده، محبت فرماييد در جهت ‏حمايت از تأسيس اين دانشكده، كارخانه لاستيك دنا را كارشناسي كنيد جهت اين دانشكده. آورند كارشناسي رسمي ‏دادگستري را، چون آقاياني كه اين مؤسسه را تأسيس كرده بودند در دستكاه قضايي هم بودند، آن كارشناسان رسمي ‏دادگستري هم مي‌ترسيدند كه قيمتي تعيين كنند كه به اينها بر بخورد، حتما بايد قيمتي مي‌گفتد كه خوش به حال اينها ‏بشود. زدند 126 ميليارد. در صورتي كه ما معتقديم 600 ميليارد هم بالاتر بود. تازه، 126 ميليارد كه ويلاهايش ‏در شمال را نزده‌اند، اصلا در آمار نياورده‌اند، زمين‌هاي شيرازش را در آمار نياورده‌اند، پول نقد موجود در ‏حسابش را هم در آمار نياورده‌اند، اين طوري به 126 ميليارد واگذاري كردند. ‏آن آقا نامه نوشتند كه آقاي نعمت زاده: محبت كنيد تخفيف منظور فرماييد. آقاي نعمت‌زاده هم نوشتند 50 درصد ‏تخفيف [خنده حضار] از مال بابايش مي‌خواست ببخشد. دوباره نوشتند كه محبت كنيد تخفيف ديگري منظور ‏بفرماييد. خلاصه پنج بار نامه‌نگاري انجام شده، معدن 126 ميلياردي به 10 ميليارد واگذار شد. بعد از آن دوباره ‏نوشتند كه ما حالا امكان پرداخت اين پول را نداريم، ترتيباتي فراهم نماييد تا امكان پرداخت اين پول براي ما فراهم ‏شود. نوشتند كه 80 درصدش را اقساط بلندمدت و 20 درصد يعني 2 ميلياردش را هم نقدي پرداخت كنيد. گفتند ما ‏آن 2 ميليارد را هم نداريم نقدي بدهيم، ما بررسي كرده‌ايم كه اموال كارخانه لاستيك دنا به اين مقدار مي‌رسد، از ‏شما مهلت مي‌خواهيم كه اينها را بفروشيم تا بتوانيم اين پول را بدهيم. گفتند كه باشد، سفته‌اي ارائه بدهيد به مدت 9 ‏ماه و ما اين را نقد از شما مي‌پذيريم. گفتند آقا پول هم نداريم كه سفته بخريم! نوشت كه آقاي محمدتقي بانكي، ‏مديرعامل سازمان صنايع ملي ايران، 23 ميليون تومان از صندوق سازمان صنايع ملي ايران برداشت كنيد و سفته ‏بخريد، برويد آيت‌الله فلاني و فلاني امضا كنند و كارخانه را تحويلشان بدهيد. و بعد از چند وقت ديديم كه كارخانه ‏هم در بورس فروخته شد و واگذار شد كه به آن پشت پرده‌اي‌هايي كه اينها را هدايت مي‌كنند. اينها آلوده دست آنها ‏شده‌اند، [کساني] مثل آقاي گنجي. نه، آن گنجي سياسي را نمي‌گويم، آن آقاي گنجي [را مي گويم] كه صاحب ‏كارخانه مهرام است و تمام كارخانه‌هاي سرايه‌گذاري بانك ملت و سرمايه‌گذاري‌هاي بانك صادرات و چه و چه. ‏واگذار شد به آنها و رفت، چند ميليارد هم زدند به جيب و رفتند. اين كه عرض كردم لاستيك دنا، مال آقاي يزدي ‏بود - آقاي محمد يزدي رئيس قوه قضاييه - در زمان رياستش و آقاي محمدعلي شرعي نماينده خبرگان استان قم.‏مجددا آقاي يزدي برمي‌دارد مي نويسد كه جناب آقاي فروزش، حميد ما بيكار است! ترتيبي اتخاذ فرماييد كه از ‏جنگل‌هاي شمال جهت صادرات چوب بهره‌مند گردد. آقاي حميد يزدي، پسر آقاي يزدي، مديركل حوزه رياست قوه ‏قضاييه بود در آن مقطع. و متأسفانه جنگل‌هاي شمال را [اين طوري] به تاراج بردند و رفتند. يعني طوري شده بود ‏كه در اين پرونده من ديدم كه يكسري مردم بيچاره شمال كه حق قانوني‌شان بود، و به اندازه هيزمشان و به اندازه ‏مصرفشان چوب انبار كرده بودند، يا شايد يك خورده بيشتر مصرف كرده بودند يا حتي برده بودند و فروخته بودند ‏يا انبار كرده بودند يا هرچي، [آنها را] گرفته بودند بازداشت و پاسگاه و بگيرد و بنند، كه خانواده شهدا ريخته ‏بودند جلوي زندان. علت آنكه اين پرونده هم ثبت شده بود، اين بود كه كسي به اينها را گفته بود كه آقاي حميد يزدي ‏چطور اينهمه چوب را به تاراج مي‌برد و ما كه يكي دو تا يا چند تا هيزم و چوب برداشت كرده‌ايم، شما ما را به ‏عنوان متهم گرفته‌ايد؟ بعد از آن بود كه ديدند دارد مشكل مي‌شود، آنها را آزاد كردند. اسنادش هست، به موقعش ‏اگر لازم باشد و يك موقع دوستان اطلاعات به ما نگويند كه آقا اسناد محرمانه را چرا به مردم نشان دادي و اينها ‏طبقه‌بندي دارد و چه و چه، اسنادش را هم داريم.‏آقاي يزدي از اين دست كارها در كارهاي قضايي مي‌كند، حالا يك وقتي بر اثر فشار مردم [عقب نشيني هايي ‏صورت مي گيرد] چطوري است فشار مردم؟ اينطوري [که بالا گفتيم]...‏هر كارخانه‌اي ضايعات دارد، ضايعات صنعت خودرو يك چيزي نيست كه بريزند بيرون يا بخواهند بازسازي‌اش ‏كنند. مثلا جك آن شكسته يا درش خط افتاده يا چراغش شكسته يا از اين دست چيزها. اينها را قانون مي‌گويد ‏‏"ماشين‌هاي كارشناسي" است و به صورت صفر كيلومتر طبق مزايده به مردم واگذار مي‌شود [...] ‏ايران خودرو مي‌آيد به دستگاه قضايي اعلام مي‌كند كه ما به همه قاضي‌ها ماشين [کارشناسي] مي‌دهيم، ماشين ‏پرشيا مي‌دهيم و زير قيمت. خب چجوري؟ اين ماشين كارشناسي است، ما هم تشخيص مي‌دهيم كه اينها را 8 ‏تومان، 9 تومان بدهيم. ديديم كه كارخانه ايران خودرو بدون هيچ ضابطه‌اي به قضات قوه قضاييه ماشين پرشيا به ‏نصف قيمت داده، بقيه‌اش را هم به اقساط، خيلي‌ها هم كه ماشين به نامشان شد قسط‌ها را هم نپرداختند. همين بذل و ‏بخشش‌ها باعث شد صداي خيلي‌هاي ديگر در بيايد، از همين نهادها و بنيادها. مثلا "بنياد نهج‌البلاغه"، [که گفتند] ‏‏500 دستگاه به‌اش بدهيد آقا! ديد كه بدش نمي‌آيد، گفت 517 تا ديگر هم بدهيد. بنياد نهج البلاغه كي هست؟ علي ‏اكبر ناطق نوري، حسين دين‌پرور، معزي، عسگراولادي، رفيق دوست... يا مثلا مي‌آيند مي‌دهند به باشگاه ‏پرسپوليس. باشگاه پرسپوليس كيست؟ آقاي عابديني. 2000 دستگاه بهشان بدهيد. بنياد ديگري به نام "همگرايي ‏انديشه"، كيست اين بنياد؟ آقاي فلاحيان، آقاي علم الهدي، آقاي ‏X‏ و ‏Y، تعاوني وزارت كشور، 2000 دستگاه ‏‏[گرفتند آنها هم] ... [يا] صنايع هوافضاي وزارت دفاع، فلان قدر. موشك كروز، فلان قدر. حوصله خواندن ‏همه‌اش را ندارم، يك ليست 30 تايي از اينها هستند كه اين ماشين‌ها را زير قيمت به آنها واگذار كردند. كدام ‏ماشين‌ها؟ ماشين كارشناسي؟ نه، به اسم كارشناسي. شروعش با ماشين كارشناسي وارد شد، بعد ماشين صفر ‏كيلومتر مي‌آوردند مي‌دادند به آقايان، به اسم كارشناسي. جالب است كه آن 9-8 ميليون را هم پول نقد نمي‌گرفتند ‏ها، از دم قسط. باز جالب است بدانيد كه چون اينها هم كار سرشان مي‌شد، دو سه قسط را مي‌دادند و بقيه‌اش را ‏نمي‌دادند.‏‏[اين طور بود که] مردم صدايشان درآمد، چطوري صدايشان درآمد؟ وقتي كه ماشين‌هاي كارشناسي خواستند به ‏مردم بدهند. ماشين‌هاي ديگر را كه به نام كارشناسي داده‌اند و رفته، چطوري به مردم بگويند ما هنوز ماشين ‏كارشناسي داريم[؟] نمي‌توانند بگويند. حالا ماشين كارشناسي و ماشين خراب را به عنوان صفر به مردم ‏مي‌فروشند. حتما براي بعضي از شماها هم اتفاق افتاده كه ماشين صفر خريده‌ايد، اما هنوز راه نيفتاده‌ايد اتفاقي ‏براي ماشين افتاده. نگاه مي‌كنيد مي‌بينيد داخلش چيزي شكسته يا بدنه‌اش آسيب ديده يا خط افتاده، ولي به آنها، ‏رئيس دفتر آقاي ادبي، رئيس اداره فروش ايران خودرو، در بازرسي كل كشور اعتراف كرده بود كه بله، آقاي ‏ادبي ساعت 8 شب به بنده گفته بود كه اين پرشياي صفر را ببر بده به آقاي ‏X‏ معاون سازمان بازرسي كل كشور. ‏بعد صدايم كرده كه يك برف‌پاك‌كن آن را بشكن، به عنوان ماشين كارشناسي مي‌خواهد بدهد ديگر، يك برف‌پاك‌كن ‏نو هم بگذار در ماشينش.‏ببينيد با مردم چطوري بازي مي‌كنند. فساد اقتصادي تا كجا، اينقدر جسارت پيدا مي‌كنند، با مردم بازي مي‌كنند، تا ‏هرجا كه دلشان مي‌خواهد. مردم سر و صدايشان درآمد. حدود هزار و سيصد و خورده‌اي از اين ماشين‌ها – که ‏آدمهايش آدمهايي بودند كه پيگير مطالباتشان بودند - مي‌روند شكايت مي‌كنند كه به بازرسي كل كشور. سازمان ‏بازرسي كل كشور مي‌گويد اهه، اين همان‌هاست كه ما گند زده‌ايم، حالا چكارش كنيم، پرونده را نه مي‌توانيم بازش ‏بكنيم، نه مي‌توانيم ببنديمش و بگوييم به ما ربطي ندارد. نمي‌شود، يكي دو تا نيستند كه، حدود هزار وسيد چهارصد ‏تا آدم ريخته‌اند آنجا. مجبور مي‌شوند كه پرونده را ادامه بدهند. آن كارشناس‌هايي كه وسط كار بودند چيزي بهشان ‏نرسيده بود ديگر، نمي‌دانستند كه قصه چيست. آنها پرونده را ادامه مي‌دهند و مي‌روند جلو و نهايتا به جايي ‏مي‌رسد كه همه مسائل رو مي‌شود. تا به جايي مي‌رسند كه پرونده ماستمالي مي‌شود و مي‌رود.‏من در مقابل شهيد باكري ها و شهيد همت‌ها و شهيد زين‌الدين‌ها و... مجبورم، نمي‌توانم سكوت كنم. [تشويق ‏حضار] آنها رفقاي من بودند... به ما مي‌‌گفتند راه شهدا را ادامه دهيد، امام را هوايش را داشته باشيد، نگذاريد امام ‏تنها شود. ما چطوري مي‌توانيم اينها را ببينيم و ساكت باشيم؟بخواهم وقت شما را با اين موارد بگيرم، زياد است. مثلا معدن ذغال سنگ طبس، دوازده تا از معادن در استان ‏خراسان توسط آقاي واعظ طبسي. پرونده المكاسب مال پسر آقاي واعظ طبسي [است].‏اينها همان‌طور كه جناب آقاي احمدي نژاد گفتند در طول 16 سال گذشته، البته نمي‌خواهم بگويم در آن 10 سال ‏اول نبوده، چون شواهد نشان مي‌دهد كه آن موقع هم اتفاقاتي افتاده، ولي عمده اتفاقات در 16 سال دولت آقاي ‏هاشمي و خاتمي بوده، و آقاي احمدي نژاد گفتند اينها در اين 16 شانزده سال يك شبكه مافيايي فاميلي ايجاد كرده‌اند ‏و تنيده‌اند در هم، كه پاره كردن اين شبكه مفاسد خيلي سخت شده است.‏از هر زاويه اي بخواهيم به مفاسد اقتصادي بنگريم مصيبت بيشتري را خواهيم ديد. اما رئيس جمهور در برخورد ‏با مفاسد اقتصادي با هيچ كس تعارف ندارد. وقتي گزارش‌هايي مبني بر تخلف برادر ريس جمهور به عنوان ‏بازرس ويژه به رئيس جمهور مي رسد، احمدي نژاد فوراً او را بركنار مي‌كند كه بعداً مشخص مي‌شود اين ‏گزارش‌ها بي‌پايه و اساس بوده است، كه اين اقدام رئيس‌جمهور مي تواند امتياز بزرگي براي ملت ايران باشد.‏احمدي نژاد مي خواهد دست مفاسد اقتصادي را از امكانات دولتي كوتاه كند. در حال حاضر دولت به تنهايي به ‏مبارزه مفاسد اقتصادي برخاسته و هيچ كس دولت را حمايت نمي كند.‏در پرونده قاچاق كالا از فرودگاه پيام، قاچاقچي بزرگ فرودگاه پيام هزار و صد پرونده قاچاق كالا دارد، اما هنوز ‏موفق به بازداشتش نمي‌شويم، چرا كه تحت‌الحمايه آقاي ناطق نوري است. در مورد سلطان شكر و مافياي شكر هم ‏بايد بگويم كه آقاي مدلل، داماد يكي از علماي بزرگ بوده است. مدلل با همكاري شخصي به نام محمدرضا يوسفي ‏اقدام به اين كار مي‌كردند كه پس از رو شدن فعاليتشان حاضر شده بودند 700 ميليارد تومان براي مختومه شدن ‏اين پرونده بپردازند.‏در مورد قاچاق سيگار، اساسا توليد و قاچاق سيگار توليد توتون ايران را فلج كرده و كارگران اين كارخانه‌ها را ‏بيكار كرده. ‏‏[در پاسخ به سؤالي درباره سقوط هواپيماي شهيد كاظمي] اين پرونده را من بررسي نكرده‌ام، اما طبق آنچه از ‏شواهد پيداست، مي‌توان ماجرا را عمدي داشت و دست يكي از سران وقت سپاه در آن دخيل بود. ما دو سقوط ‏هواپيما داشتيم. يكي شهيد كاظمي و ديگري شهيد دادمان. در مورد دادمان ماجرا عمدي بود، پرونده‌اي هزار ‏صفحه‌اي اين را مي‌گويد.‏البته تصادف و كشته شدن كريمي وزير دادگستري سابق يك حادثه طبيعي بود. كريمي از جمله كساني بود كه در ‏مبارزه با مفاسد جدي بود اما در بعضي موارد خيلي زياده‌روي مي‌كرد، به طوري كه در قضيه خاك سرخ جزيره ‏هرمز بدون دليل معدن را متوقف كرد به خاطر اينكه اعلام كردند اين معدن وابسته به آيت الله خزعلي است كه ‏مشخص شد چنين چيزي در كار نيست.‏درباره مفاسد اقتصادي آقاي هاشمي رفسنجاني و خانواده‌اش هم، آن قدر مفاسد اقتصادي اين خانواده زياد است كه ‏اصلاً قابل گفتن نيست. اما يكي از مفاسد اقتصادي اين خانواده كه ميلياردها دلار [بوده] از محل عدم پرداخت ‏عوارض به دولت [بوده و] پول را بالا كشيدند، واردات خودروي دِوو بود. يك سوم جزيره كيش، پارك جنگلي در ‏شمال [؟] را هم بايد از ديگر مفاسد اقتصادي خانواده هاشمي بيان كرد.‏در حال حاضر اسطبل اسب هاي دختر هاشمي فقط روزي 100 هزار تومان پول هندوانه‌هايي است كه براي ‏اسب‌ها مي ريزند. شركت نفتي اين خانواده به همراه عمه خانم يعني خواهر هاشمي در كانادا هم كه ديگر قابل ‏گفتن نيست.‏پسر وسطي هاشمي به نام مهدي كه در سازمان مديريت بهينه سوخت مديريت مي‌كرد، با استخدام زيباترين ‏دختران از آنها چه سوء استفاده‌هايي كه نمي‌كرد و بعداً كه فيلم از اتاق او كشف شد عمق كثيف‌كاري‌هاي او ‏مشخص شد

۱ نظر:

ناشناس گفت...

Your article is great. Thanks for information. I'ts very useful. You have very nice blog.

------------------------------------------
Free Poker sponsorship